Thursday, May 26, 2005

مؤذن زاده رفت تا خانه ي نغمه ها

روزهائي را بخاطر مي آورم .
روزهاي داغ كودكي و سيگارهاي پياپي پدر بزرگ بر كنار در خانه . روزهائي مثل اين روزها گرم . اوج شكوه بچگي ها با نفس پدر بزرگ مؤذن . روزهائي مثل اين روزها گرم اما بستي پشت دست قايم كرده ي پيرمرد مؤذن خنكي اش بيشتر از باد پنكه بود.
اذان مؤذن اردبيلي كه ميزد در كوچه در هر حالتي كه بود مي ايستاد ، لحظه اي درنگ مي كرد به الف " امير المومنين" اذان مؤذن اردبيلي كه مي رسيد دست بر سينه ، رو به قبله تا كمر خم ميشد و مي شنيدم كه احسنتي به مؤذن مي گفت كه خود مؤذن بود و مي دانست كه چه مي كند اين مرد. و من سكوتي و سكوني عجيب در اوج لذت خنكي بستي و جيغ كودكي بدست مي آوردم. سكوت بود و سكون.
روزهائي را بخاطر مي آورم .
دوره ي بلوغ جسم و فكر و انديشه . كه همه چيزمان شك بود و حيرت و در به در دنبال كشف و وانفساي گيجي و منگي بلوغ جسم و روح. صداي اذانش ديگر گاه گاه بگوش مي رسيد .
صلاة ظهر و دعواها و بحث هاي دبيرستان . سكوت مطلق و سكون معنا دار وسط دعوا . وقتي به الف " امير المومنين" مي رسيدي . نمي شد كه ادامه دهي و پرت مي شدي از ماسوي الله . مست مي شدي و بي خيال ادامه ي بحث و دعوا و مرافعه .
و حال كه ديگر صدايش را به زور و ضرب اينترنت و باقي قضايا مي شنوي ديگر نمي تواني يك جا بنشيني . راه مي افتي و اوج ميگيري . پرواز را تكرار ميكني . بدون نياز به وسايل جانبي . حركت است و حركت ولي با سكوني و سكوتي.
يگانه صداي اذان ايراني كه سالهاست با سانسور پخش ميشد رفت تا در خانه ي نغمات بدون حصاري ، اذان تحرير دار بگويد.
رفت تا در آنجا تا دلش مي خواهد براي ملكوتيان اذاني با دعا و مقدمه و مؤخره بگويد ، 15 دقيقه اي و شايد در آنجا ساعتي و .... آن هم نه در ضيق وقت 6 دقيقه اي صدا و سيمائي كه فقط 6 دقيقه ي سانسور شده اي مجال ميدهد تا مخاطبانش از فرش به عرش بروند و بيش از آنرا دريغ مي دارند . همان 6 دقيقه ي بدون تحرير ِ قيچي شده .
لابد اركان حكومتي و غيره با تحرير موذن تكاني مي خورد و شايد از عرش خدا ترسيده اند كه با هر تحرير روح الارواحيش به تكان در مي آيد .
نمي دانم .
فعلا كه رفته و خيالش راحت است ببينيد قبل از فوتش چگونه خودش را معرفي كرده است .
«من سال ‌1304 در اردبيل به دنبال آمدم، ‌در آن دوران ما عوض دبيرستان مكتب مي‌رفتيم. همه هم متدين بودند. خانواده‌ها در دوره‌ي ما در ابتداي امر بچه‌ها را با قرآن مانوس مي‌كردند. ما هم پس از طي اين مرحله به مدرسه حاج ابراهيم آمديم. طلبه بوديم به اصطلاح امروز، ولي در حين طلبگي، اين اذان با ما همراه بود. صبح و ظهر و عصر و شب در مسجد و اماكن مذهبي هر روز اذان مي‌خوانديم، ‌تا اينكه يك شب كه پدرم در خيابان ايران اردبيل ساكن شد. او عادت داشت هركجا كه ميهماني هم برود صبح پشت بام رفته و اذان بگويد، صبح آن روزي كه پدرم اذان گفت: امام جمعه‌ي اردبيل گفته بود كه من صداي ملكوتي مي‌شنوم، ببينيد اين صدا از كجا مي‌آيد. آن‌ها همه خانه‌ها را گشته بودند تا اينكه صاحب خانه‌ي ما گفته بود شيخ عبدالكريم اردبيلي اينجا آمده و اوست كه اذان گفته است. ما را خواستند و آوردند در مسجد و در داخل مسجد به ما ‌2 تا اتاق دادند. مرحوم پدرم سال ‌1322 براي نخستين بار اذان را در راديو گفت و همين طور تا ‌1326 كه برنامه‌ي سحري را به صورت زنده اجرا مي‌كرد.
او در سال ‌1329 سكته كرد و من قبول كردم جاي او اذان بگويم تا الآن كه با اين سن و سال هنوز مشغولم و افتخار دارم كه با گفتن آن يك اذان، براي اسلام ومملكتم كاري كرده‌ام. ما كه نه ثروت داريم و نه مكنت و همين يك اذان برايمان بهترين خير است.
هر روز تلفن مي‌زنند و مي‌گويند كه اين اذان خيلي زيبا گفته شده است، مي‌دانيد چرا؟ من جوابتان را مي‌دهم براي اين كه باطن - اشاره به قلب- خوشگل است، براي اين كه اين اذان را با دهن روزه پر كردم تا قربه الي الله باشد. اين يك كار مادي نبود بلكه معنوي بود نتيجه‌اش را هم مي‌بينيد. واعظ تهراني درجايي گفته بود اذان همه قبول باشد اذان است اما اين اذان موذن‌زاده آدم را وادار مي‌كند كه به مسجد بيايد.
البته اين اذان گفتن در خانواده‌ي ما موروثي است. ‌150 سال است كه خانواده‌ي ما اذان مي‌گويند. حتي زماني كه در اردبيل آن موقع‌ها شناسنامه مي‌دادند به تناسب شغل و حرفه نام خانوادگي انتخاب مي‌كردند. به بابايم هم گفته بودند تو چيكاره‌اي؟ گفته بود موذن. گفته بودند نام خانوادگي شما موذن است.
زماني كه سال ‌1329 پدرم فوت كرد و من جاي او رفتم. گوينده‌ها مي‌گفتند اذان، اذاني كه به وسيله استاد موذن، ” زاده اردبيلي” گفته شده است. لذا اين “زاده اردبيلي” از آن موقع به اسم ما اضافه شد. يك روزي هم تصميم گرفتم تا يك اذان يادگاري را بگويم. در استوديوي ‌6 صدا و سيما هر گوشه‌اي انداختم نشد تا اينكه آن را در روح‌الارواح آواز بيات ترك به اين شكل كه بيش از ‌50 سال پخش مي‌شود گفتم. ما ايراني هستيم و اذان ما بايد برخاسته از خودمان باشد. الان اذان خوان‌هايي هستند كه تقليد مي‌كنند از عربستان و اين پسنديده نيست و خود ما بايد ابتكار به خرج دهيم. الآن ‌50 سال است كه كسي نتوانسته روي اين اذان من اذان بگويد حتي برادرم سليم كه آن صداي گيرا و زيبا را دارد و اين خواست خداست. همان خدايي كه مي‌گويد اگر با من يك‌صدايي كنيد، محبت شما را به قلوب همه مي‌اندازم. البته ‌20 سال پيش مي‌خواستم يك اذان ديگر به مدت ‌15 دقيقه كه در وسط آن دعا است را پر كنم اما نگذاشتند و گفتند كه اذان ‌6 دقيقه بيشتر نمي‌شود. ولي در كل مي‌خواهم بگويم در هر كاري كه خدا و اخلاص در نظر گرفته شود آن كار جواب مثبتي خواهد داشت.»
خدا حافظ موذن لحظه هاي داغ كودكي و بلوغ و ....
عكسها از ايسنا با استفاده از bbc.com
.:: كليك كنيد و اذان رحيم مؤذن زاده اردبيلي را از اينجا بشنويد ::.
برای شنيدن نياز به فلش پلی‌یر داريد. اگر اين نرم‌افزار را نداريد: فلش پلی‌ير را پياده کنيد