Tuesday, January 29, 2008

پیرزن زرشک فروش

دوست داشتم سرم را بر سینه‌اش بگذارم و قصه‌ها و غصه‌های دیرینه‌ای که بر این مردم رفته و می‌رود را برای‌اش زار زار گریه کنم. دوست دارم در بوی چارقدش محو شوم. در بوی دست‌های حنا بسته‌اش. در چشم‌های‌اش تمام اسطوره‌های این سرزمین خفته‌اند. می‌فهمی؟
پ.ن. دو عکس دیگر. + و +

Sunday, January 27, 2008

موسیقی غریب

حاج قربان سلیمانی بسیار از این روزگار شِکوه داشت. حق هم داشت؛ ما مردم قدر ناشناسی هست‌ایم. دوست ندارم بازگو کننده‌ی دردهای حاج قربان باشم. به قدر کفایت پس از مرگ‌اش نوشت‌اند و خواندیم. چه فایده؟ هیچ! فردا که نه، پس فردا، نه حاج قربانی یادمان می‌ماند و نه موسیقی بخشی‌های گم‌نام. موسیقی خراسان اما در این دیار از سرنوشتی دل‌گیرتر از موسیقی‌های سایر نواحی این مرز پرگهر [!] برخوردار است. حاج قربان بسیار شِکوه داشت و حق هم داشت اما چند نفر تا کنون صدای دوتار ذولفقار عسگری پور را شنیده‌اند؟ از شاخه‌های موسیقی خراسان، موسیقی‌های عمیق و سخت تاثیرگذار تربت جام و تربت حیدریه است و ذولفقار از راویان آن. او در سال 1311 در میان مردم «غریب نشین» خراسان به‌دنیا آمد و هم‌این شد که در گشت و گذار میان اقوام خراسان، سینه‌اش گنجینه‌ی بزرگ موسیقی‌های آن دیار گشت. اما او گویا غریب‌ترین غریب نشین موسیقی مقامی ماست.
دو قطعه از موسیقی تربت جام را با زخمه‌های پر صلابت و آبشار گونه‌ی ذولفقار عسگری پور بشنوید تا اگر مجالی بود، بعدها بیشتر برای‌تان از موسیقی مقامی بنویسم.
1- هزارگی به‌همراه صدای زلال نورمحمد دُرپور.
2- نوایی
پ.ن. برای شنیدن بیشتر، کاست یا سی‌دی «موسیقی تربت جام» از انتشارات ماهور را تهیه کنید.

Labels:

گنجشک‌های عاشق

پنجره را باز کرده بودم تا هوای اتاق کوچک‌ام را کمی برفی کنم. حاج قربانی که باران در سایت‌اش گذاشته، داشت می‌خواند. نگاه‌ام به برف‌های روی بام بود. به‌خدا به چشم خودم دیدم که گنجشک‌ها می‌آمدند، روی شاخه‌های خشک درخت «مو» می‌نشین‌اند اما لب به دانه‌های برنج نمی‌زنند. شما باور نکنید اما به خدا خودم دیدم!
پ.ن. حاج قربان گویا جایی گفته بود: هر بار لب بالکن می‌نشینم و دوتار می‌زنم، گنجشکی می‌آید و روی دسته‌ی سازم می‌نشیند، من که می‌نوازم او هم می‌خواند و وقتی از ساز زدن باز می‌ایستم، گنجشک خاموش می‌شود و نگاهم می‌کند که: بنواز!

Labels:

خاری به زیر قدم

شد دست دعا خار به زیر قدم ما
از بس که ازین مرحله هموار گذشتیم

جناب صائب تبریزی

Labels:

Parallels Zoroastrian with Jewish and Christian - 2

LINK: Part 1
NOTE: Z = Zoroastrian. J & Ch = Jewish and Christian

  • Z - Man and woman driven from paradise for sin.
    J & Ch - Man and woman banished from Eden for disobedience.
  • Z - Ahriman, the Devil.
    J & Ch - Satan, the Devil.
  • Z - The father of lies.
    J & Ch - The father of lies.
  • Z - Heaven or Paradise.
    J & Ch - Heaven.
  • Z - Hell and Purgatory.
    J & Ch - Hell, Hades, Gehenna, and Purgatory.
  • Z - Resurrection from the dead.
    J & Ch - Resurrection of the body.
  • Z - The last Judgement.
    J & Ch - The last Judgement.
  • Z - Immortality of the soul.
    J & Ch - Immortality of the soul.
  • Z - God's omniscience and foreknowledge.
    J & Ch - God is all-knowledge.
  • Z - God "is not be deceived".
    J & Ch - "God is not mocked".
  • Z - "Turning misfortunes and calamities into lessons and blessings".
    J & Ch - "All things work out good unto them that love God".
  • Z - Zoroaster was preceded by three Iranian Saints: Vivanghant, Athwya and Thrita.
    J & Ch - Moses was preceded by Abraham, Isaac and Jacob.
  • Z - Zoroaster was direct descendant of king Manuchehr.
    J & Ch - Jesus Christ was a descendant for king David.
  • Z - Zoroaster was born from virgin by the name of Dokhdova.
    J & Ch - Jesus Christ was born from virgin Mary.
  • Z - Various miracles are described regarding the time when Zoroaster's conception took place.
    J & Ch - Various miracles are mentioned in New Testament regarding the immaculate conception.
  • Z - A star heralded Zoroaster's birth.
    J & Ch - A star heralded the birth of Jesus.
  • Z - Angels and archangels were seen coming to worship Zoroaster the new-born infant.
    J & Ch - Angels praised the Lord and appeared to the shepherd in the wilderness, at the time of the birth of Jesus.

INDEX: Iranian influence in Judaism and Christianity. Abbas Aryanpur & Manoochehr Aryanpur. College of Translation. 1973. Tehran. Iran.

Labels:

Saturday, January 26, 2008

Parallels Zoroastrian with Jewish and Christian - 1

NOTE: Z = Zoroastrian. J & Ch = Jewish and Christian

  • Z - God, Ahura-Mazda.
    J & Ch - God, Jehovah Elohim.
  • Z - King of Kings.
    J & Ch - King of Kings.
  • Z - A spirit.
    J & Ch - A spirit.
  • Z - Not anthropomorphic.
    J & Ch - Not anthropomorphic.
  • Z - Made himself partly visible to Zoroaster.
    J & Ch - His hinder parts seen by Moses.
  • Z - Sevenfold Godhead, composed of the Amesha Spentas.
    J & Ch - Angeles as mentioned in the old and new testament.
  • Z - The beautiful trinity of "God thought, God Word and God Deed".
    J & Ch - A triune Godhead composed of Father, the Son and the Holy Spirit.
  • Z - The incarnate word - the priest.
    J & Ch - The Incarnate word Jesus.
  • Z - God, the creator of all things.
    J & Ch - God, the creator of all things.
  • Z - Period of creation, six days.
    J & Ch - The world created in six days.
  • Z - A diurnal order of creation.
    J & Ch - Separate creations, each day.
  • Z - The greatest creation a righteous man.
    J & Ch - Man the last and greatest creation.

INDEX: Iranian influence in Judaism and Christianity. Abbas Aryanpur & Manoochehr Aryanpur. College of Translation. 1973. Tehran. Iran.

Labels:

Saturday, January 19, 2008

واقعه - 14

داستان گریه‌ی ظهر عاشورا را ببینید.

لینک‌های مرتبط: نوای ملا باسم کربلایی را هم گوش بدهید. ممنون از رهای رادیو سیتی. (خصوصاً هم‌این پست‌اش) و این صبوحی را نیز هم بخوانید.

Labels: ,

Friday, January 18, 2008

داستان آن پیرمرد علم‌کش

این داستان واقعی‌ست!
1- صبح تاسوعا، پیر مرد علم 9 تیغ را در چفت کمربند انداخته بود و در میان دود اسپند و ناله و گریه‌ی جمعیت زن و مرد، می‌کشید. تا نیمه‌ی میدان ثریا* که رسید، پلیس آگاهی جلوی‌اش در آمد که: کجا؟ مگه نمی‌دونی علم‌کشی ممنوعه؟ یک لحظه زانوانش که تا آن‌وقت نلرزیده بود، خم شد. غرق عرق. گویی مانده بود در جدال میان چه کنم - چه کنم‌ها. زیر علم داد کشید: من هر سال از آقام عباس، شفای سه تا سرطانی می‌گیرم زیر این علم! حالا ولش کنم؟ ولش می‌کنم روی سر تو! بگیرش! علم، ناگهان به قصد سقوط پایین آمد. شاید تیغ بزرگ‌اش یک وجبی سر جناب سروان بود که پیرمرد علم را باز کشیده بود بالا. و البته این جناب سروان بود که از ترس روی زمین ولو شده بود. علم هم به راه‌اش ادامه داد. سه مریض سرطانی در انتظار بودند آخر.
2- ظهر شده بود. میدان ثریا گوش تا گوش آدم بود که آمده بودند برای تماشای دسته یا عزاداری. علم‌ها اما همه آزاد با گردن‌های برافراشته. سبز و سرخ و زرد. میانه‌ی میدان سماع می‌کردند و می‌رفتند. مریض‌ها، گرفتارها، نیازمندها، در انتظار بودند آخر.
* میدان ثریا نام قدیم میدان نامجوست. جایی در محدوده‌ی میان شرق و مرکز تهران. نظام آباد و آن‌طرف‌ها.

Thursday, January 17, 2008

واقعه - 13

داستان بخشودگی «حر». فیلم را ببینید.

Labels:

صبوحی (22)

در هر حرفی از این نوشته، هزار هزار خروار درد است. بس رنجورم و کسی نیست که با او دمی بزنم...
عین القضات همدانی - نامه‌ها

Labels:

Wednesday, January 16, 2008

واقعه - 12

صبح‌دم، مرغ چمن با گل نوخاسته گفت:
ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت

گل بخندید که از راست نرنجیم؛ ولی
هیچ عاشق، سخن سخت به معشوق نگفت
(حضرت حافظ)

فیلم را ببینید

Labels:

Tuesday, January 15, 2008

محض تبرک

دلم تنگ‌ات شده.

Monday, January 14, 2008

اندکی نور

خدایا! در این دوران بر من این چنین رفت:
که گر گویی برای تو، نه می‌سوزم، نه می‌میرم،
اندکی توان مراست، اندک نوری.

شعرهای میکل آنژ - برگردان امیر علی گلریز

Labels:

کلیک می‌کنم - پاک می‌شوی

1- به صفحه‌ی قالب وبلاگ می‌روم.
2- دنبال کدهای لینک بلاگستان می‌گردم.
3- هر خط برای کسی‌ست.
4- با دو حرکت مات می‌شوی.
5- با یک حرکت پاک می‌شوی.
جمع کل: 8 لینک / نفر

کسی می‌داند چرا؟!

کسی می‌داند چرا اساتید شاخص موسیقی ایرانی برای سایت‌های شخصی‌شان، کمی سلیقه به‌خرج نمی‌دهند؟ این اصل سوال من است. سایت مشکاتیان را دیدید؟ سایت دل آواز شجریان را چه طور؟ اصلاً سایت اختصاصی لطفی کجای این جهان است؟ در این میان گویا تنها گروه دستان و علیزاده هستند که سایتی درخور دارند و باقی؟ هیچ! تعجب‌ام از شجریان‌هاست که سایت دل آواز را به جای خوش آوازه‌ای مثل رادکام سپرده‌اند، اما نه سلیقه‌ای در طراحی به‌کار رفته و نه سایتی با معیارهای معمول روز را تحویل گرفته‌اند. هم‌این که سایت قابلیت اضافه کردن خبر و عکس را داشته باشد کافی‌ست؟ مشکل در چیست؟ همه‌ی این اساتید دور-و-برشان پر است از طراح و گرافیست. مشکل مالی‌ست؟ شما باور می‌کنید؟ نام حسین علیزاده را که در گوگل جستجو می‌کنید، در صفحه‌ی اول گوگل، تنها لینکی که به سایت اختصاصی وی می‌رسد بر پیشانی صفحه‌اش نوشته: Invalid access، چرا؟ ساخت یک سایت سبک، روزآمد با گرافیکی در خور، به خدا در این زمانه کار چندان صعب و مشکلی نیست. آن‌هم در این روزگار که سایت‌های شخصی چند زبانه، به نوعی شناسنامه‌ی بین‌المللی افرادی چو ایشان است. کمی به آن طرف آبی‌ها نگاه کنید. من که شرم‌ام می‌شود اساتید موسیقی‌ام را بر صفحه‌ی اینترنت چنین کج سلیقه، بی‌محتوا و پر از غلط‌های فاحش ببینم. شما چه‌طور؟

Sunday, January 13, 2008

نهج البلاغه‌ی مسجع رفت

دکتر سید جعفر شهیدی را از بچگی دوست داشتم. نهج البلاغه‌ای هم که او ترجمه کرد را نیز، بیش از هر ترجمه‌ی دیگری از این کتاب شریف دوست داشتم. نثر نیمه مسجع او در ترجمه، خواندن این کتاب را مثل گلستان، شیرین کرده بود. همین شد که به یمن لطافت ترجمه دو باری موفق به خواندن آن شدم. الان شنیدم که او هم در جمع دعوت شدگان این روزها بود، که جناب ملک الموت را زیارت کند. روحش شاد. روحش شاد.

هاتف میخانه

سحرم هاتف میخانه به دولت‌خواهی
گفت بازآی که دیرینه‌ی این درگاهی
(حضرت حافظ)

Labels:

Saturday, January 12, 2008

زمستان است


درختان، اسکلت‌های بلور آجین!
زمستان است.
(مهدی اخوان ثالث)

Friday, January 11, 2008

یک درجه کمتر به حکم انسانیت

1- برف دوباره شروع کرد به باریدن. یادم نمی‌آید هیچ وقت از باریدن برف دل‌گیر شده باشم مگر امسال که لابد از سر کفایت و مهرورزی‌های تمام نشدنی دولت، کودکانی دارند سخت می‌لرزند.
2- نشسته بودم کنار بخاری و شعله را هم تا ته کشیده بودم بالا. برف را دیدم که دارد تند و تند می‌نشیند. یادم افتاد امروز خانم نمی‌دانم چی چی داشت در اخبار می‌گفت، برف دوباره خواهد آمد و همه جا را سفید پوش خواهد کرد. باز یادم افتاد چند روز قبل، صبح اول وقت که از خانه زده بودم بیرون، در ماشین، گوینده‌ی رادیو داشت sms دختر جوانی را می‌خواند که می‌خواهد امسال مثل من کنکور ارشد بدهد. می‌گفت: من سردم است. دارم برای ارشد می‌خوانم و می‌لرزم. اگر امسال قبول نشوم تقصیر شماست. من سردم است. مطمئن‌ام بخاری ماشین روشن بود؛ اما یخ کردم.
3- بخاری را کم کردم و دوباره سرم را در جزوه‌ها فرو بردم. اما نمی‌فهمیدم چطور سرمای امسال برای دولت و وزارت نفت و شرکت گاز و هواشناسی و هر جهنم درّه‌ی دیگر غیر قابل پیش‌بینی بود که چنین مصیبتی را مردم باید تحمل کنند. دیگر درس را نمی‌فهمیدم.
4- ایران دومین دارنده‌ی منابع گاز طبیعی در جهان است؟ خوب باشد! تعجب می‌کنم و به احمدی نژاد فکر می‌کنم که امروز با پالتو و 3 تا لباس روی هم، طبق معمول داشت همان شعارهای انتخاباتی‌اش را برای خبرنگار بازگویی می‌کرد. که چنین‌ایم و چنان و نمی‌شود که مردم سردشان باشد و من نفهمم! دارم می‌روم به آن‌جا که در کنارشان باشم. گویا برای متوجه شدن، باید سرما را در چشمش فرو کنند تا باورش بشود که گاز نیست و ملت سردشان است. ایران دومین دارنده‌ی... خوب به مردم استان‌های مازندران و گیلان و گلستان و هرجایی که گازشان قطع شده، چه مربوط؟
5- درجه‌ی گازسوزها را کم می‌کنم - می‌کنیم. یک درجه کمتر به حکم انسانیت. که به دولت-مردان شریف و عزیز و مقدس و غیره بفهمانیم که درجه‌ی شعور و عدم کفایت و لیاقت شما، هیچ وقت از یادمان نمی‌رود. همین!

شلیک به روایت حسین نوروزی

ساعت 9:15 صبح، حسین شلیک کرد. به قصه‌ها و غصه‌ها. Secret Garden هم که می‌نواخت. زار زدم. زار زدنی. ...و به همین سادگی اولین گریه‌ی محرم امسال هم آمد.
جایی از این نوشته: مادرم به باورهاش زنده است، نفس می‌کشد، به کراماتی که دیده و نادیده دوست‌شان دارد، و من به عشق باورهای ایشان. ما، آدم ِ درد و غصه‌ایم و درمان‌مان را در باورهامان پیدا می‌کنیم. فکر می‌کنی همین هلیم را همیشه مردان خدا و زنان تقوای پاک‌دامن «هم می‌زنند»؟ نه عزیز من. اگر هزار دست بر این دیگ چرخیده باشد، نیم‌شان به مرد الکل و زن شهوت شهره بوده‌اند. ولی .... باورهای مادرم، بزرگ‌تر از این‌هاست که حتی کاسهء نذری ونوس ِ زرتشتی از قلم بیفتد.

Thursday, January 10, 2008

محرم... رسید

هیچ! فقط بگویم محرم رسید و... تمام!
(طرحی برای سوگواره پوسترهای عاشورایی)

Wednesday, January 09, 2008

کوکب هدایت

در این شب سیاه‌ام، گم گشت راه مقصود
از گوشه‌ای برون آی، ای کوکب هدایت
(حضرت حافظ شیرازی)