صدا آمد. بم...بم....
الپر نوشته که بنویسیم به یاد بم. بعد شنیدن خبر از اخبار سحرگاه رادیو طبق معمول خشک شدم. اولین جمله که آمد به ذهن این بود که حالا ایرج بسطامی کجاست؟ بم نباشد. خدایا زندهاش بدار. حالا دیگر نیست. نه ایرج هست و نه ایرج نشانی که مثل او بخواند. ایرج که همهی هم و غمش پیدا کردن استعدادهای آواز بم بود. خودم از دوست مشترکی شنیدم که از قول او میگفت در بم زیادند صداهائی چون من. باید کشفشان کرد. صدای ایرج یکتا بود. حیف که روزگار به او بد کرد و با او جفاها داشت.
آرزو؟ چه آرزوئی. این همه آرزو در بم ریخته بر زمین. یکی بیاید آنها را جمع کند خودش کتاب عظیمی میشود. آرزوی سقفی؛ سرپناهی. در این سوز سرما چه میکنند این جماعت بم؟
2 نظر:
Laleh Ashck: salam shoam khonsari hasti va ba eftekhar az khonsar yadi kardi ama dar link Avaha avaie az Mahmodi-e khonsari be gosh nemiresad?
http://lalehashck.blogfa.com/
سلام
ما دست به دست هم دادیم مگر بتونیم این آرزوهای زمین مانده را جمع کنیم
Post a Comment
خانه >>