پریدن
گفتم: برف را دوست دارم و لغزیدن پایم را در بلندای کوه؛ کنار شکاف منتهی به دره. کوه بودم.
گفت: شنیدی هنوز برف ننشسته از تنگهی بالای آبشار، یکی پرت شده و در اغماست؟
گفتم: حیف. پریدن نمیدانست!
- با خودم عهد کردم اگر پایم لغزید، بپرم. حوصلهی در اغما ماندن ندارم.
3 نظر:
to ke delet mikhad injoory bepary pas chera mano tanha mizary?
manam pare parvazet misham!
minoo
pardi daste mano ham begir. yadet nare.!!!!!!!
اي عبور ظريف
بال را معني كن
تا پر هوش من از حسادت بسوزد
سهراب سپهری
Post a Comment
خانه >>