Friday, June 20, 2008

مرغ سحر

به‌مناسبت اجرای دوباره‌ی «مرغ سحر» در کنسرت‌های اخیر استاد
یه مرغی بود اسمش سحر بود. تا یه بار از لونش دراومد ملت اشتباهی فکر کردن طرف خانومه. از اون خانوما که پول می‌دن شب تا صب می‌رن بغلشون واسه جفتک زدن. نه که همچی خوشگلم بود، احساس نوستالوژيک دوران واز بودن شهر نو رو هم که زنده می‌کرد دیگه طرف تا می‌دیدش از خود بی‌خود می‌شد. خلاصه جونم واستون بگه هر کی از را رسید یه حالی به مرغ بخت برگشته داد. مردمم چون فکر می‌کردن پولشو دادن؛ پس باید هر جوری که عشقشونه مرغ زبون بسته باهاشون را بیاد، هر بی‌ناموسی‌ای هم که بخوان باید واسشون بکنه. حالا دیگه مرغه گلوش که پاره شده هیچ، اونشم ایضاً. والسلام.

6 نظر:

Anonymous Anonymous نوشته...

تمام «بت‌»ها، عاقبت در دام این مرغ می‌افتند ... قدیمی‌ها می‌گفتند: گوشت که نباشه، چغندر سالاره
تقدیم به همان استاد

8:13 PM  
Anonymous Anonymous نوشته...

اون از «دوبیتى» پست قبل‌تون (که از دوبیتى بودن، فقط دو بیت داشت!) این هم که دیگه ... به قول استاد توفان، به به، به به ......

1:04 AM  
Anonymous Anonymous نوشته...

از شعر پست قبليت كه دريايي بود خوشم اومد
حيف كه ما رو نمي توني دعوت كني اون قهوه خونه
وگرنه مي كردي مگه نه؟ دي

1:32 AM  
Anonymous Anonymous نوشته...

این موسیقی خیلی قشنگه
این که تو این پستت نوشتی نه ولی

1:51 AM  
Blogger Saoshyant نوشته...

جناب بحرانی
در مورد آن دو بیت مشکل‌اش را بفرمایید تا به گوش شاعرش برسانم. وگرنه که خوب هر چیز سلیقه‌ای‌ست دیگر!

9:01 AM  
Anonymous Anonymous نوشته...

جسارتاً، آن دوبیتى، نه وزنش وزن دوبیتى است و نه اصولاً وزن درستى دارد. بهتر از من مىدانید که وزن دوبیتى «مفاعیلن مفاعیلن فعولن (مفاعیل)» است و نه «فاعلاتن ...»؛ ضمن این که به غیر از مصراع اول، سایر مصراع‌ها در همان وزن «فاعلاتن» هم مشکل دارند.
وزن مصراع اول، «فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (فعلات)» است؛ وزن مصراع دوم، بسیار معیوب است: «مفعولن فعلاتن فعولن فعلن (فعلات)»، که حداقل اگر بخواهیم مثل مصراع اول باشد، باید این‌طور اصلاحش کنیم: «بسى آشفته جنون‌سار به صحرا زده‌ایم»؛ وزن مصراع سومهم همین مشکل را دارد که براى اصلاح، باید تغییرات اساسى‌ترى در آن ایجاد کرد (احتمالاً باید از بیخ و بن تغییرش داد!)؛ مصراع چهارم، اما، راحت‌تر اصلاح مى‌شود؛ فقط کافى‌ست پس از «دل»، یک «خود» بگذاریم: «دلِ خود یکدله کردیم و به دریا زده‌ایم». البته با همه‌ى این جرح و تعدیل‌ها، این دو بیت، دوبیتى به شمار نمى‌آیند؛ به همان دلیلى که در آغاز گفته شد.
امیدوارم که فضولى و ملانقطى‌بازى و از این حرف‌ها تلقى نکنید. من همیشه اینجا را مى‌خوانم و بسیار چیزها از وبلاگ شما آموخته‌ام. شاید اشتباه کرده باشم؛ ولى جسارتاً کمى احساس کردم که دارد به ورطه‌ى «زردیّت» فرومى‌غلطد!!! گفتم گوشزدى بدهم (خیلى جدى نگیرید این جمله‌ى آخرى را!).
زیاده عرضى نیست.
باقى بقایتان.
یک بار دیگر باید بگویم (بدون تعارف) که این وبلاگ یکى از وبلاگ‌هاى دوست‌داشتنى (favorite)ِ من است.

11:37 AM  

Post a Comment

خانه >>