Sunday, January 27, 2008

گنجشک‌های عاشق

پنجره را باز کرده بودم تا هوای اتاق کوچک‌ام را کمی برفی کنم. حاج قربانی که باران در سایت‌اش گذاشته، داشت می‌خواند. نگاه‌ام به برف‌های روی بام بود. به‌خدا به چشم خودم دیدم که گنجشک‌ها می‌آمدند، روی شاخه‌های خشک درخت «مو» می‌نشین‌اند اما لب به دانه‌های برنج نمی‌زنند. شما باور نکنید اما به خدا خودم دیدم!
پ.ن. حاج قربان گویا جایی گفته بود: هر بار لب بالکن می‌نشینم و دوتار می‌زنم، گنجشکی می‌آید و روی دسته‌ی سازم می‌نشیند، من که می‌نوازم او هم می‌خواند و وقتی از ساز زدن باز می‌ایستم، گنجشک خاموش می‌شود و نگاهم می‌کند که: بنواز!

Labels: