نیاز
هر کس به سوی قبله خود رو به نماز است
هر کس به زبان دل خویش زمزمه ساز است
با عشق در آمیخته در راز و نیاز است
ای جان من تو، جانان من تو
در مذهب عشق، ایمان من تو
هیهات که کوتاه شود با رفتن جانم
این دست تمنا که به سوی تو دراز است
هر که در عشق تو گم شد، از تو پیدا می شود
قطره ناقابل دل، از تو دریا می شود
دستی که به درگاه خدا، بسته پل عشق
کوتاه نبینم که این، قصه دراز است
خاصیت عشق می جوشد از تو
دل رنگ آتش می پوید از تو
هر گوشه این خاک که دلسوخته ای است
از دولت عشق تو در میکده باز است