Sunday, December 04, 2005

کنسرتِ حسرت روزهای خوب (بخش نخست)

خسته ام.
کنسرت جناب شجریان و یارانش رمغی برایم نگذاشته.
واژه ها بد جور در مخم به تکان خوردن افتاده اند. هنوز نه حال و حوصله ی نوشتن دارم در این باره و نه مغزم اجازه ی جمله بندی صحیحی را می دهد. 24 ساعتی می شود که برگشته ام از کنسرت و هنوز حال خودم را پیدا نکرده ام. دلیلش چیست؟ بماند برای وقتی دیگر.
همین قدر بگویم که از زمان بازگشت تا همین الان که مشغول تایپ مطلب این پست هستم، به غیر از 4-3 ساعتی که رو به موت به خواب رفته بودم، بیمار وار، باقی را با کارهای قدیمی شجریان گذراندم. حسرتی عجیب سراپایم را گرفته. حسرت یک مضراب بدون تکلف. حسرت یک آرشه ی صمیمی از نوع آرشه های خدا بیامرز علی اصغر خان بهاری. به همان سادگی و بی پیرایگی. به همان سکون و سکوتی که بر دلهای پر آشوب می نشاند با آن صورت محجوب دوست داشتی اش.

آن مضراب ها و آرشه های دوست داشتی کجا رفتند؟
کسی می داند؟
این کنسرت از بسیاری از مناظر قابل بررسی و دقت نظر است. حرف برایش بسیار دارم. شجریان - علیزاده - کلهر و حتی همایون در فضاهائی خاص خودشان باید بررسی شوند. هر کدام ساز خودشان را و حرف دل خودشان را می زدند. فضا و سالن هم در این میان حرف خود را دارد. دیدن و شنیدن توهین هائی که بر ملت روا داشته می شود برای تهیه بلیط هم بماند. اصرار مردم از هر طبقه برای دیدن کنسرت اینان نیز منظری دیگر است. تشویق ها، دریغ ها، سبک و سیاق برنامه های نهائی، شیوه های خواندن تصنیف های قدیمی و قصه ی مرغ سحر و عربده های مستانه ی جماعت کنسرت دیده هم ماجراهای دیگر. "جمع بین نقیضین ظاهری و شاید هم باطنی" عجیبی بود خلاصه.
بماند تا اگر زنده بودم برایتان می نویسم.
*اهل ادب و حمکت و شعور: می دانم جمع بین نقیضین محال است. ظاهرش که هیچ، باطنش را هم خدا بهتر می داند که محال است یا نه!

Labels:

3 نظر:

Anonymous Anonymous نوشته...

age ghadrash ra bedanim kheili khob ast.
rasty shoma hamon soshyanet nistyd ke 6 mah pish dar fekre tashkile goroh bodid .
montazeretoin hastam .
bye

4:24 PM  
Blogger محمودرضا نوشته...

این مطلب رو خیلی سیاست مدارانه نوشتی. امیدوارم نظرتو همونطور که قول دادی بزودی در مورد این کنسرت کامل بنویسی

12:59 PM  
Anonymous Anonymous نوشته...

رمق یا رمغ؟

4:53 AM  

Post a Comment

خانه >>