تولد زرتشت
نیز میدانیم که بر اساس روایات دینی زرتشتی؛ تاریخ جهان به 12هزار سال محدود است که به 4 دورهی 3 هزار ساله تقسیم میشود. در سه هزارهی اول، آفرینش مینوی اتفاق میافتد که میتوانیم آنرا با تعبیر فیض اقدس یا خلق علمی که ابن عربی به کار برده است منطبق دانست (خلق معنوی). فَرَوَهَر زرتشت نیز در پایان همین سههزارهی اول همراه با دیگر آفریده های مینوی خلق میگردد. در سه هزارهی دوم، خلقت گیتی و ماده اتفاق میافتد. در این 6 هزار سال 2 حمله از سوی اهریمن صورت میگیرد. اولی در پایان سههزارهی اول و دومی در پایان سههزارهی دوم. در اولین حمله، اهورا مزدا را میبینیم که با خواندن ورد و دعا اهریمن را بیهوش می کند اما در بار دوم حمله اهریمن را میبینیم که تا حدی پیروز میشود. در این مرحله است که آفرینش خیر و شر اتفاق میافتد. در 6هزار سال باقی مانده عملا خیر و شر به هم آمیخته میشوند. زرتشت نیز در میانهی این 6هزار ساله متولد میشود. یعنی اول سههزارهی چهارم یا آخر سههزارهی سوم. بنابراین از زمان تولد وی تا پایان جهان 3هزار سال از عمر جهان باقی است.
اما این 3 عنصر (فَرَه، فَرَوَهَر و جوهر تن) چگونه با هم ترکیب میشوند تا زرتشت به دنیا بیاید، داستانی زیبا و اسطورهوار دارد.
1- فَرَه: این عنصر در ازل جزئی از اهورامزدا بوده است که به روشنی بیپایان (گروستان=خانهی نغمهها یا تطبیقا "فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر" به تعبیر قرآنی و اعلی علیین و محل مرضات) میپیوندد. این عنصر از آنمحل به خورشید، سپس ماه و ستارگان و از آنجا به آتشی میپیوندد که در خانهی "زوئیش" مادر ِ مادر زرتشت میسوزد. این عنصر در لحظهی تولد "دوغدو" مادر زرتشت، به وی میرسد و چنان وی را درخشان میکند که تا چند خانهی اطراف از نور "دوغدو" روشن میگردد. این نور ایزدی، البته چنانچه همیشهی تاریخ چنین بوده، بر برخی از جادوان (جادوگران) گران میآید. به حیله و نیرنگ بر پدر "دغدو" فشار میآورند تا وی را طرد کند. ناچار مادر زرتشت مجبور به ترک خانه شده و آواره به دیار "رَ گَ" یا "ری" آمده و با "پورشسب" ازدواج میکند.
2- فَرَوَهَر: این عنصر را دو امشاسپند* (بهمن= وُهومَنَه و اردیبهشت=اَشَوَهیشتَه) را در ساقهی هوم** آورده و به درختی پیوند زدند. این ساقه ماند تا زمان معلوم! زمانی که "پورشسب" به تلقین همین دو امشاسپند آنرا جداکرد و به خانه برد و به "دغدو" سپرد.
3- جوهر تن: جوهر تن اما توسط باد به ابر منتقل شد. از ابر باران بارید و این عنصر لازمه برای پیدایش آدمی (در اینجا: زرتشت) وارد گیاهی می شود که دو گاو آنرا می خورند. از این دو گاو تا آن زمان بچهای زائیده نشده بود اما با خوردن این علف، نزائیده شیردار میشوند! این شیر را "دغدو" با گیاه "هوم" مخلوط کرده هم خود مینوشد و هم "پورشسب" از آن میخورد و سپس با هم همبستر میشوند.
به این صورت است که زرتشت در ششم فروردین مطابق با خورداد روز از این ماه، پا به عرصهی وجود میگذارد.
* امشاسپندان صفات برتر تشخص یافته در دین زرتشتند که با یکدیگر دایرهی کمال را تشکیل میدهند. به اینان "فروزههای ایزدی" هم می گویند. چراکه اینان تابشهائی از نور مطلق (اهورامزدا) هستند.
** هوم یا هومه (در هند سومه) گیاهی نشئه آور و مستیزا بوده که با آئین و آداب مفصل و خاصی توسط آریائیان قبل از ظهوز زرتشت استعمال میگشته است. خصوصا در مراسم قربانی از جایگاه ویژهای برخوردار بوده است. زرتشت استعمال آن و اصولا هر چیز که مستیزا باشد و عقل را زایل کند و همچنین مراسم قربانی گذاری را منع نمود. اما بنابر این اصل کلی که "یک نفر نمیتواند فرهنگ یک جامعه را تغییر دهد" بعد از مرگ زرتشت کاهنان و موبدان به تدریج، چنانچه میبینیم به آن تقدس بخشیدند و باز استعمال آن رواج یافت!
3 نظر:
جالب بود خیلی.ممنون
دروود دوست گرامی بار دگر نوروز خوش باد و همچنین میلاد پیامبر فرزانه زرتشت نیک روان. امیدوارم سال لبریز از شادی و آزادی را داشته باشی و غم های اخیر نیز آخرین غمهایت باشد. پیروز باشی .
استفاده کردیم.
آن دو عنصر آخر فقط کمی یک جوری بود داستانشان.
آخرش هم که به داستانهای ارو-تیک داشت می زد!
پدر یک پیامبر در حال مستی و بیخودی و ... این کاهنان چه که نمی کنند...
به هر حال اطلاعاتمان را افزودید. دستتان طلا.
Post a Comment
خانه >>