این فقیهان...
گر به ظاهر نگری دشمن ایمان هماند
- جگر خویش و دلِ هم ز حسد میخایند
پوستین بره پوشیده و گرگان هماند
- تا که باشند در اقلیم ریاست کامل
در شکست هم و جویندهی نقصان هماند
- واعظان گرچه بلیغاند و سخندان لیکن
گفتن و کردن این قوم کجا آن هماند؟
- آه از این صومعه داران تهی از اخلاص
کز حسد رهزن اخلاص مریدان هماند
- ساده لوحان که ندارند از ادراک نصیب
رستهاند از همه آفات و محبان هماند!
- زاهد و عارف و عابد همه بر درگه حق
خواجه شأنان هم و بنده و سلطان هماند
- خوبرویان جهان مظهر لطفاند ولی
مست چشمان هم و خستهی مژگان هماند!
- دردمندان مجازی که جگر سوختهاند
چون نشستاند به هم شمع شبستان هماند
- گاه سازند به هم گاه ز هم میسوزند
همدماناند گهی، گاه رقیبان هماند
- اهل صورت که ندارند ز معنی خبری
همه در شکﱢ زر و سیم فراوان هماند
- خویش با خویش چرا شور کند در تلخی
پنج روزی که بر این مائده مهمان هماند
- مجلسی را که نه از بهر خدا آرایاند
تا نشستاند به هم، رهزن ایمان هماند
- اهل بزمی که در آن حضرت دانائی نیست
به ملاهی و مناهی همه شیطان هماند
- «فیض» خاموش از این حرف، سخن کوته کن
از گروهی که در ایمان همه اخوان هماند
از ملا محسن فیض کاشانی
Labels: شعر
2 نظر:
این که طرف خودش ملا بوده باحاله!!!!
نه عزیز .. اینکه یه فقیه با کلی تراوشات فقهی (!) همچین شعری بگه باحاله!
البته اگر چیزی از فقه مقدماتی یادم مونده باشه ...
Post a Comment
خانه >>