این چند وقت چیزی که سالیان سال است گوئی گماش کردم را باز یافتم. در اتوبان «صیادشیرازی» داشتم با سرعتی زیاد میآمدم و قطعهای آموزش آواز استاد شجریان به مرحوم بسطامی را گوش میدادم. ناگهان بسطامی در جواب، 6دانگ صدایش را در «روحالارواح» آزاد کرد و این ابیات حضرت حافظ را خواند که فرموده:
گر ز دست زلف مشکینات خطایی رفت، رفت!
ور ز هندوی شما بر ما جفایی رفت، رفت
برق عشق ار خرمن پشمینه پوشی سوخت سوخت
جور شاه کامران گر بر گدایی رفت، رفت
در طریقت رنجش خاطر نباشد می بیار
هر کدورت را که بینی چون صفایی رفت، رفت
عشقبازی را تحمل باید ای دل، پای دار
گر ملالی بود، بود و گر خطایی رفت، رفت
گر دلی از غمزهی دلدار، باری برد، برد
ور میان جان و جانان ماجرایی رفت، رفت
از سخنچینان ملالتها پدید آمد ولی
گر میان همنشینان ناسزایی رفت، رفت
عیب حافظ گو مکن واعظ که رفت از خانقاه
پای آزادی چه بندی؟ گر به جایی رفت، رفت
- تکان خورده بودم. فهمیدم که چیزی به سراغم آمده. در دل باز میکنم و میگویم: کرم نما و فرودآ که خانه، خانهی توست!
Labels: موسیقی
4 نظر:
بسم الله الرحمان الرحیم
سلام علیکم و رحمت الله
قابل دانستی آقا
عزت بخشیدی آقا
بنده در این حد و حدود نیستم البته
***
شاید مقداری از جواب شما
که چرا زیاد از خود قرآن شاهد نیاورده بودی
موجه باشد
ولی همچنان نقص در روش گفت و گوی شما با مخلوق باشد
***
شاید «درب دل» فصیح نباشد
مشخصاً لفظ درب
***
قربانت
خودم هم زیاد از ترکیباش خوشم نیامد. تصحیح شد. با تشکر.
برادر عزیز شما را به خدا دلمان اینطور نسوزانید.این قطعه ای که از شادروان بسطامی نقل گردید را تنها می شنوید و حالش را برایمان وا میگویید؟ به چه زبانی تمنایتان کنیم بخت شنیدنش را به ما خواهید داد؟یک فکری به حال ما بکنید.بینهایت سپاسگزار خواهم شد.
داریوش عزیز. من قصد سوزاندن دل کسی را نداشتم به خدا. این نوارها خصوصی است و چون پای شخص ثالثی که ذیحق و صاحب اجازه نیز هستند در میان است، بنا به عرف اخلاقی از انتشار آنها معذورم. امیدوارم نرنجیده باشید.
Post a Comment
خانه >>