Thursday, June 14, 2007

روزگار گودوئی

به قول گودو: هیچ خبری نیست! نه کسی می‌آد، نه کسی می‌ره. خیلی بد جوریه!

1 نظر:

Anonymous Anonymous نوشته...

بسم الله الرحمان الرحیم. امیرعباس ریاضی. سلام! از لطف و محبت شما صمیمانه تشکر می کنم. «تولد»ش را که نه. می خواهم خودش را تجزیه و تحلیل کنم، ولی ناقلا خان بیشتر اوقات خواب است. شبها هم تا بقیه می خوابند، ایشان گریه می کند که لامپها را روشن بگذارید!

مقاله ای ویرایش می کردم. شاید «ادبیات فرانسوی». نوشته بود «خودو». کلّی از منابع را دیدم. هیچ جا «خودو» نبود. مؤلف محترم مقاله، همکار ارشد و فاضل مؤسسه ی خودمان بود. گفت «گودو» همان «گاد» است و «خدا» است ... . نمی دانم سخن ایشان تا چه حد درست است و به هر حال آیا موجّه است بگوئیم «خودو» یا نه، ولی گمان کنم به «خودو» دست نزدم.

شاید تابستان و گرما اوضاع را مستعد گودوئی شدن می کند!

من 35ساله هستم. 32سالگی ازدواج کردم. این طور خاطرم است حدود 28 تا 32سالگی میل و اشتیاقم به ازدواج کم شده بود. تا حدّی بی اعتنا شده بودم. سالها قبل، در روزنامه ها یا کتابها خوانده بودم سن به سی (؟) برسد، علاقه به ازدواج کم می شود، ولی باور نمی کردم. تجربه به من نشان داد این حرف تا حدی درست است. البته فرد به فرد ممکن است فرق کند.

1:09 PM  

Post a Comment

خانه >>