آقا مسعود بهنود که بسیار عزیزش میدارم، در شب نوشتههایش، چند بیتی از جامی نقل کرده که بسیار به کار این روزگار میآید. تا کاملاش را در دیوان وی بیابم، همین چند بیت را که غنیمت است را بخوانید.
من که خدمت کردهام رندان دردآشام را کی شمارم پخته وضع زاهدان خام را شیخ شهرت جوی رعنا را تماشا کن که چون در لباس خاص ظاهر شد فریب عام را محتسب در منع می از حد تجاوز میکند میبرد زین فعل منکر رونق اسلام را
باتوجه به قراءت تاریخ ادبی ایران به نظر میاد که همواره زاهدان و قشر روحانی در جامعه ایران از صدر تا کنون حامل پیام درویی و تزویر بوده اند و مسِءله تازه ای خاص دوران معاصر نمیباشد
◙
سوشيانت
[سوشیانس] يعنی سود رساننده؛ نام منجی آخر زمان در دين بهی يا مزديسنا است و هر کس که چنین باشد یا در طلبش گام بردارد نیز، به نوعی خود سوشيانتی دیگر است. اوست که می آيد و اما...
داستان قصهی ما:
- اگر كار بر مرادِِ من بودى و قلم بر مراد خود بر كاغذ نهادمى، جز تعزيت-نامهها ننوشتمى، اما تو صاحب مصيبت نيستى و مرا از آن غيرت آيد كه هركسى در احوال مصيبت زدگان نگاه كند از راه تماشا، مصيبت زدهاى بايستى تا اندوه خود با او بگفتمی...
شکوی الغریب. عین القضات.
- در هر حرفی از این نوشته، هزار هزار خروار درد است. بس رنجورم و کسی نیست که با او دمی بزنم... نامهها. همان.
1 نظر:
باتوجه به قراءت تاریخ ادبی ایران به نظر میاد که همواره زاهدان و قشر روحانی در جامعه ایران از صدر تا کنون حامل پیام درویی و تزویر بوده اند و مسِءله تازه ای خاص دوران معاصر نمیباشد
Post a Comment
خانه >>