Friday, October 19, 2007

«او» و مصائب روزگار

«او» مهربان است و همیشه مرهم دردها. وقتی قهر می‌کند و این مهربانی‌ها را از من دریغ می‌کند، زندگی روی دیگر کسالت بار و تیره‌اش را به من نشان می‌دهد. در این وانفسای درد و مرض و رنج و بدبختی‌های روزگار سگی، بودنش را مثل نفس لازم دارم. از صدقه سر او خیلی وقت است این‌جا بوی غم ندارد. حالا که به ناز رفته و پیدایش نیست مثل بید مجنون شدم. ترسان و لرزان و البته جنون ذاتی خودی می‌نمایاند گاهی و به قلبم می‌زند.

1 نظر:

Anonymous Anonymous نوشته...

دیگه قهر نمی کنه...

11:26 AM  

Post a Comment

خانه >>