Tuesday, October 17, 2006

تمهیدیه بر ادعیه­­ی غامضه و خطب نادره­ی منقول از معصوم علیهم­السلام

بر واقفان و ناقدان آیات و اخبار معیّن و مبرهن است که کلامی که افاده­ی معنی می­کند که از آن اشتراک حکمی میانه واجب و ممکن لازم نیاید که آن حکم مناسب قدس الوهیت بوده؛ آن کلام را محکم می­گویند. و اگر مفاد کلام مستلزم اشتراک حکمی غیرمناسب تنزیه و تقدیس بود آن کلام را متشابه خوانند اگر از قرآن و حدیث باشد. شطح نامند؛ اگر از قول اکابر باشد در وقت غلبه حال و سقوط بشریت به شرط آن­که بزرگی که قائل آن قول، صاحب تزکیه­ی اوصاف و اخلاق و ضابط احکام و حدود شرع باشد و در باقی احوال به سرحدّ قتال نفس رسیده باشد و مشربی تمام از جام مدام حبّ نوافل و بهره از حبّ فرایض او را روزی شده باشد. وجه تسمیه این کلام به متشابه آن است که عقل تکذیب قائل­اش نمی­توان نمود و حکم بر مفهوم ظاهرش به طریق صدق مخالف قواعد شرعی می­باید و راه ادراک باطن­اش بر او به سبب عدم رسوخ در علم بسته است چه آن مخصوص به صاحبان طریقت و واقفان اسرار حقیقت است و نفی باطن کلام کفر است زیرا که در حدیث نبوی هفت بطن قرآن را ثبوت رسیده پس ادراک و حکم آن کلام بر عقل مشتبه ماند و منع تاویل نمی­توان کرد چه علم تاویل از قرآن و حدیث مثبت و مضبوط است. پس آن کلام چون به ظاهر صرف تشابه با کلام مشبّهه و مجسّمه و زنادقه دارد و به تاویل حقیقت آن تشابه با کلام شرع می­یاید، آن­را متشابه گفته­اند و اگر صاحب تاویل بر آن صفت است که در قرآن که «ابتغآءَ الفِتنَةِ*» تاویل می­کند و کجی و زیغ در دل دارد زندیق یا کافر است، به حسب قصد و تاویل اگر از روی رسوخ در علم یا اقتباس از مشکوة اهل تحقیق و عرفان می­کند پس با آن حال اگر نیّت حسنه با آن عمل باشد شریک بهره­ی اهل انتفاع و بهره را ز فیض قائل کلام می­شود. اکنون امثال این متشابهات اگر از جماعت اهل بیت –علیهم­السلام من الملک العلام- روی یابد یا از کبار صحابه­ی عظام –رضوان­الله تعالی علیهم اجمعین- آن­را بنام شطح خواندن ترک ادب­است و البته متشابه از آن تعبیر باید نمود و نسبت عموم و خصوص مطلق میانه مفهوم متشابه و شطح مرعی باید داشت که بر همه متشابه اطلاق شطح نکند و اگر همه شطح را متشابه خوانند تواند بود.
اکنون به اتفاق جمیع علما محقق و محدثین مدقّق و اصحاب طریقت قاطبة (ره) حضرت امام المتقین و رئیس العارفین و مقتدی­الصدیقین و یعسوب­الدین اخو رسول الله؛ ابوتراب علی­ابن­ابی طالب را در حقایق و معارف الهی و حل معضلات طریقت و کشف اسرار حقیقت کلام عالی بسیار است که از سوابق و لواحق صدور مثل­این امتناع داشته و دارد و در تعریف کلام ِ عرفان انجام ِ توحید نظام ِ آن امام­الانام –علیه­الصلوة و السلام- اکابر کرام فرموده­اند که: «وفق** کلام خلق و دون کلام خالق» زیرا که مقتبس از انوار محمدی است کما قال علیه السلام «سلونی عمّا دون العرش فان ما بین الجوانح علماً جمّاً هذه اللعاب رسول الله فی فمّی هذا ماذقنی رسول الله ذقّاذقّا فوق الّذی نفسی بیده او اذن للتّوریٰة و الانجیل ان یتکلّما لو ضعت و سادة فاجزت بما فیهما فصدّقاتی علی ذلک». و از جمله متشابهات که در هنگام استتار بشریت و غلبه ظهور جذبات الوهیت از آن مهندس کارخانه لاهوتی و مقدرات احکام جبروتی –علیه­السلام- صادر شده این خطبه است که به خطبة­البیان اشتهار دارد. امید به کرم وهّاب علیم و جواد کریم آن است که مومنان صادق الاعتقاد از این تاویلات انتفاع تمام یابند و باعث رستگاری این اسیر بند نفس آید.
بحق النبی و آله و اهل بیته و صحبه –صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین-

* آل عمران / 8
** باید فوق باشد نه وفق.

پ.ن. 1: عنوان متن از بنده است. در کتاب ذیل الاشاره به عنوان «تمهید» بسنده شده است.
پ.ن. 2: تمهیدیه­ی فوق را علامه محمدبن محمود دهدار شیرازی بر شرح خطبة البیان مولا علی نگاشته. منبع من برای پیاده­سازی آن نسخه­ی خطی موجود در کتاب­خانه­ی آستان قدس رضوی بوده. دلیل نگارش آن نیز بماند برای نوشته­های بعدی اگر فرصتی دست داد!
پ.ن.3 : رسم­الخط نوشته را تا جائی که سوادم اجازه می­داد مطابق شیوه­ی جدید تغییر دادم؛ مبادا که بر اکابر عظام درست­نویسی همچو سیدنا الخوابکرد و مولی داریوش الملکوتی حفظهم­الله تعالی، سختی پدید آید. بمنة و کرمه!