جدال دو عقل (2)
خدای ابلهان و خدای عالمان: نقد داریوش محمدپور بر بخش نخست و نظری که بر آن دادم.
ادامه
ب- برهان جهان شناختی (Cosmological argument):
این برهان مجموعهای از براهین را در بر میگیرد که در آنها از شناخت خصوصیات جهان، به وجود خداوند پیبرده میشود. براهینی همچون: حرکت، وجوب و امکان، نفس، حدوث و مانند اینها جزو این گروه میباشند. حال به طور گذرا به دو مورد از این براهین اشاره و عدم توانائی کافی برخی آنها را در اثبات وجود باریتعالی بررسی میکنیم.
ب.1- برهان حرکت:
در اینکه در این عالم حرکتی وجود دارد جای تردید نیست. اما آنچه مسلم است؛ هر حرکتی را محرکی خارج از ذات خویش لازم است. به بیان ساده، خود متحرک نمیتواند محرک خود باشد. از آنجهت که محرک ایجاد کنندهی حرکت است و متحرک در ابتدا ساکن میباشد. از این جهت نمیتوانند در یک جا جمع شوند. بنا بر قاعدهی ابطال دور و تسلسل،* بالاخره سلسهی متحرکها باید به محرکی خارج از ذات و ساکن منتهی شوند که این محرک فاقد حرکت را «خدا» گویند.
این برهان در اثبات وجود خداوند ناقص است. بهطور مثال برای کسی که معتقد به «حرکت جوهری» نباشد، از این برهان حتی نمیتوان برای وی، ماوراءالطبیعه را به اثبات برسانیم. چون اگر جوهر جسمانی و عالم ماده را در تغییر و حرکت قلمداد نکنیم؛ محرکِ غیر متحرک، همان جسم خواهد بود و نه وجودی خارج از آن. اما با پذیرش این حرکت در تمامی امور مادی و جسمانی، محرکِ غیر متحرک، حقیقتی مجرد** است که یا خدا یا منتهی به خدا میشود.
ب.2- برهان علیّت فارابی (Causality argument):
یکی از براهین مورد توجه در اثبات وجود خدا و همچنین مورد استفاده در رد تسلسل است که با نام برهان «اشدّ و اخصر- محکم و خلاصه» نیز خوانده میشود. طبق این برهان، علت؛ تقدم وجودی بر معلول دارد و هر معلولی به علتی وابسته و نیازمند است. بگونهای که اگر علت تحقیق نیابد معلول هرگز پا به عرصهی وجود نمیگذارد. سلسلهی معلولها (معالیل) نمیتوانند تا بینهایت ادامه پیدا کنند. زیرا در نهایت باید به علتی منتهی شوند که آن علت خود معلول نباشد. در غیر این صورت هیچ معلولی بهوجود نیامده و محقق نمیشود. به علتی که خود معلول نباشد نیز «خدا» گویند.
* مراد از دور آناست که معلولی، علتِ خود یا علتی، معلولِ معلول خود باشد. یعنی A علت B و B علت A باشد. دور محال است زیرا اگر A هم علت B و هم معلول B باشد، در اینصورت چون علت باید قبل از معلول موجود باشد، بایستی A قبل از B موجود باشد تا B را موجود کرده و سپس خودش توسط B به وجود آید! یا A قبل از موجودشدناش بواسطهی B باید وجود داشته باشد. و چون تقدم شیء برخودش محال است، این قاعده نیز باطل است.
همچنین مراد از تسلسل آناست که رابطهی علّی و معلولی موجودات تا بینهایت ادامه پیدا کند. بهگونهای که علتی که علت باشد و معلول نباشد در این سلسله وجود نداشته باشد. برای ابطال این مورد نیز دلایل مهم و زیادی عنوان شده که برهان علیت فارابی یکی از مشهورترین و سادهترین ِ آنهاست. از بیان سایر دلایل به جهت طولانی شدن مطلب، خودداری میکنیم.
** زیرا تنها موجود مجرد میتواند فاقد حرکت باشد.
پ.ن.1- از همهی عزیزان به دلیل مطرح کردن این دو گفتار عذر خواهم. شاید جایش اینجا نبود!
پ.ن.2- سایر ادله و براهین اثبات وجود حضرت حق را فعلا قصد ندارم بنویسم. سلسله «براهین وجودی» نیز هستند که به نظر حقیر هم بسیار محکم و هم بسیار بهجا میباشند و متاسفانه در کتب بینش اسلامی دوره متوسطه بسیار کمرنگ به آنها اشاره شده و در عوض تکیهی اصلی بر دو بخش اشاره شده میباشد که گفتیم برای اثبات وجود خداوند، راهحلهای جامع و مانعی نبوده و نیستند.
1 نظر:
سلا دوست گرامی...نکته ای که مایلم با شما در میان بگذارم این است که ایا فکر نمی کنید که مشکل جای دیگری است و آن اینکه تقریبا میتوان گقفت اکثریت بشر برای خود خالقی یکتا قائل اند حال انکه گرفتار اله های مختلف شده اند با این توضیح که "اله چيز يا كسي است كه انسان معتقد باشد كه مي تواند پناهش داده و به فريادش برسد و از اين رو اگر فرماني داد بايد وي را اطاعت كند ،پس لا اله الا الله يعني فريادرس و فرمانروائي نيست جز الله،و گويندهء آن در صورتي اهل ايمان است كه در زندگي عملا جز از قانون الهي از قانون ديگري پيروي ننموده و براي حل مشكلات خود به غير از وي پناه نبرده و ديگري را به ياري خود نخواند "وقتی که می بینید مردم شفای بیماران خود را از امامان مرده می طلبند و رئیس جمهوری که به تایید امامان مرده و به مدد آنها به حکومت می رسد و به این پشتوانه یکته تاز میدان می شود و...
حال به نظر شما مشکل از کجاست؟؟؟؟
Post a Comment
خانه >>