Thursday, February 01, 2007

از روزگاران

چندتائی مطلب گذاشته بودم کنار برای فرصتی که بعد امتحانات دست می­دهد تا به تدریج بیاورم که تا حالا عقب افتاد و نمی­دانم چه کارشان کنم. شاید گذری هم که شده در یک نوشتار بگویم­شان.
اما روز عاشورای پرباری داشتم. صبح علی­الطلوع با جمعی از اصحاب دیرین رفتم به حسینیه­ی گنابادی­ها کنار پارک شهر. مردم بعد از آن حمله­ی کذائی به حسینیه­ی قم، بیشتر جذب این گروه شده­اند. خاصیت مخالفت دولت جمهوری اسلامی همین است دیگر. بعدش که برگشتم آمدم به محله­ی خودمان تا پس از سال­ها؛ مراسم سنتی کاسه-گردانی و تعزیه­ی صبح عاشورا را ببینم که اصفهانی­ها برگزار می­کنند و خبرش رسیده بود که در منزل یکی از دوستان است. در ضمن این کاسه-گردانی که گفتم هم ربطی به خسیس بودن انتسابی به اصفهانی­ها ندارد. مراسمی است در کنار تعزیه که سقائی-خوان معرکه که در روزهای عادی تعزیه نقش مهمی در وسط نمایش دارد، روز عاشورا تنها به گرداندن مشک آب و کاسه­های زرد (از همان­هائی که در مشهد کنار سقاخانه­ی اسماعیل طلا فراوان هست) می­پردازد. بعدش هم رفتم به محله­ی قدیم و به دوستان کودکی که حالا هرکدام­شان برای خودشان زن و مردی شده بودند و بچه به بغل به تماشا آمده بودند، سلامی دادم. بقیه­اش هم که پیاده گردی­های ظهر و عصر عاشورا و مراسم خیمه-سوزان بود که در کوچه­های شهر به دنبال کشف مجهولات این روز و فرهنگ عامیانه­ی مردم و حال شخصی ایشان، می­گشتم و توشه برمی­داشتم.
به جرات می­توانم بگویم بسیاری از نکته­های ریز و گاه فراموش شده­ی فرهنگ و سنت مردم ایران در همین یک روز قابل بررسی و تامل است. اگر اهل­اش باشی و خودت را به کژفهمی­های رایج و شانه بالا انداختن­های روشنفکرانه گرفتار نکنی. باید که حل شوی در این توده­ی مردم که کف دل­شان هم قابل خواندن است. بعدش شاید بتوانی درک کنی که دیانت عام (درست یا غلط) ربطی به نظام و سیاست و آخوند و غیره و ذالک ندارد. جنس دین ورزی مردم ایران چیز دیگری است. تو لزوما نباید شیفته­ی این حرکات شوی. می­توان دقیق شد و بهره­ها گرفت و به آن­چه فکر می­کنی درست نیست آلوده نشد. خلاصه برای شناخت مردم باید وقتی بگذاری و از صبح زود این روز بکوبی و سیر انفس و اگرت ز دست برآید، سیر آفاق کنی. از وسط شهر بروی تا شرق و سپس جنوب و شب هنگام بیائی شام غریبان را در میدان محسنی. شاید در عین تضاد تمام در مراسم­ها و شیوه­های عزاداری، خصلت­های یگانه­ای ببینی که در عمق وجود این مردم ریشه دوانده و شمال و جنوب جغرافیائی را بی­معنی می­کند.