از روزگاران
اما روز عاشورای پرباری داشتم. صبح علیالطلوع با جمعی از اصحاب دیرین رفتم به حسینیهی گنابادیها کنار پارک شهر. مردم بعد از آن حملهی کذائی به حسینیهی قم، بیشتر جذب این گروه شدهاند. خاصیت مخالفت دولت جمهوری اسلامی همین است دیگر. بعدش که برگشتم آمدم به محلهی خودمان تا پس از سالها؛ مراسم سنتی کاسه-گردانی و تعزیهی صبح عاشورا را ببینم که اصفهانیها برگزار میکنند و خبرش رسیده بود که در منزل یکی از دوستان است. در ضمن این کاسه-گردانی که گفتم هم ربطی به خسیس بودن انتسابی به اصفهانیها ندارد. مراسمی است در کنار تعزیه که سقائی-خوان معرکه که در روزهای عادی تعزیه نقش مهمی در وسط نمایش دارد، روز عاشورا تنها به گرداندن مشک آب و کاسههای زرد (از همانهائی که در مشهد کنار سقاخانهی اسماعیل طلا فراوان هست) میپردازد. بعدش هم رفتم به محلهی قدیم و به دوستان کودکی که حالا هرکدامشان برای خودشان زن و مردی شده بودند و بچه به بغل به تماشا آمده بودند، سلامی دادم. بقیهاش هم که پیاده گردیهای ظهر و عصر عاشورا و مراسم خیمه-سوزان بود که در کوچههای شهر به دنبال کشف مجهولات این روز و فرهنگ عامیانهی مردم و حال شخصی ایشان، میگشتم و توشه برمیداشتم.
به جرات میتوانم بگویم بسیاری از نکتههای ریز و گاه فراموش شدهی فرهنگ و سنت مردم ایران در همین یک روز قابل بررسی و تامل است. اگر اهلاش باشی و خودت را به کژفهمیهای رایج و شانه بالا انداختنهای روشنفکرانه گرفتار نکنی. باید که حل شوی در این تودهی مردم که کف دلشان هم قابل خواندن است. بعدش شاید بتوانی درک کنی که دیانت عام (درست یا غلط) ربطی به نظام و سیاست و آخوند و غیره و ذالک ندارد. جنس دین ورزی مردم ایران چیز دیگری است. تو لزوما نباید شیفتهی این حرکات شوی. میتوان دقیق شد و بهرهها گرفت و به آنچه فکر میکنی درست نیست آلوده نشد. خلاصه برای شناخت مردم باید وقتی بگذاری و از صبح زود این روز بکوبی و سیر انفس و اگرت ز دست برآید، سیر آفاق کنی. از وسط شهر بروی تا شرق و سپس جنوب و شب هنگام بیائی شام غریبان را در میدان محسنی. شاید در عین تضاد تمام در مراسمها و شیوههای عزاداری، خصلتهای یگانهای ببینی که در عمق وجود این مردم ریشه دوانده و شمال و جنوب جغرافیائی را بیمعنی میکند.
0 نظر:
Post a Comment
خانه >>