واقعه - 6
Labels: واقعه
The 1000th Saoshyant's Letters |
گاه نوشتههای امیر عباس ریاضی دربارهی الهیات، اجتماعيات، هنر و ...
◙
سوشيانت
[سوشیانس] يعنی سود رساننده؛ نام منجی آخر زمان در دين بهی يا مزديسنا است و هر کس که چنین باشد یا در طلبش گام بردارد نیز، به نوعی خود سوشيانتی دیگر است. اوست که می آيد و اما...
May 2005
*
June 2005
*
July 2005
*
August 2005
*
September 2005
*
October 2005
*
November 2005
*
December 2005
*
January 2006
*
February 2006
*
March 2006
*
April 2006
*
May 2006
*
June 2006
*
July 2006
*
August 2006
*
September 2006
*
October 2006
*
November 2006
*
December 2006
*
January 2007
*
February 2007
*
March 2007
*
April 2007
*
May 2007
*
June 2007
*
July 2007
*
August 2007
*
September 2007
*
October 2007
*
November 2007
*
December 2007
*
January 2008
*
February 2008
*
March 2008
*
April 2008
*
May 2008
*
June 2008
*
July 2008
*
August 2008
*
September 2008
*
■
مسعود بهنود *
داریوش محمدپور *
حلقه ملکوت *
رضا شکراللهی *
امیر حسین سام *
مهدی جامی *
پروندهی ما و غرب *
كورش عليانی *
محمدعلی ابطحی *
نیکان *
مانا مهر *
فاطمه شمس *
فراق *
حنجره *
اسیر دل *
مرتضا دلاوری پاريزی *
آبی رها *
رادیوسیتی *
زمستان است *
میرزا پیکوفسکی *
بزرگمهر حسین پور *
هنوز *
عباس معروفی *
یداله رویایی *
سید علی میرافضلی *
امشاسپندان *
سید مهدی شجاعی *
ناصر خالديان *
مریم مومنی *
احسان عابدی *
مجتبی سمیع نژاد *
میم. نون. *
اردوان روزبه *
الهام رفعتی *
آقای اولد فشن *
فربد *
فرید وحدت *
حسین نوروزی و بانو *
علیرضا مجیدی *
افسون فسرده *
مسیح علینژاد *
سعید تقی پور *
رضا ناظم *
توکا نیستانی *
انکراتیک! *
سید یوسف منیری *
مریم مهتدی *
سهشنبه نویسیها *
سهامالدین بورقانی *
عباس عبدی *
رامین مولائی *
یاسر میردامادی *
علیرضا مازاریان *
محمد رضا ویژه *
رسول نمازی *
سیدعباس سیدمحمدی *
مهدی قاسمی *
منصفانه *
داستان قصهی ما:
- اگر كار بر مرادِِ من بودى و قلم بر مراد خود بر كاغذ نهادمى، جز تعزيت-نامهها ننوشتمى، اما تو صاحب مصيبت نيستى و مرا از آن غيرت آيد كه هركسى در احوال مصيبت زدگان نگاه كند از راه تماشا، مصيبت زدهاى بايستى تا اندوه خود با او بگفتمی...
شکوی الغریب. عین القضات.
- در هر حرفی از این نوشته، هزار هزار خروار درد است. بس رنجورم و کسی نیست که با او دمی بزنم... نامهها. همان.
سایر لینکها
|
2 نظر:
Humm ... doroste!
بسم الله الرحمان الرحیم
امیرعباس ریاضی
سلام علیکم
درود بر هر پنج جوانمرد
اتفاقاً دو سه شب پیش در بنگاه کوچکمان اجاره نامه ای نوشتیم. مستأجر فردی بود نابینا. نابینا، ولی وکیل دادگستری. 36ساله. قرار بود همین روزها ازدواج کند و با همسرش بیاید به منزل مورد اجاره. رفتم منزل را تحویلش بدهم. به فرد همراهش یکی یکی می گفت بنویس و صورت جلسه کن این شیشه شکسته است و این در این جایش معیوب است و این جور چیزها. چراغ دلش روشن باشد ان شاء الله
پیشنهاد قطعی بنده به کار نبردن شکل 6,30 است. شکل پیشنهادی:
18:30
یا
06:30 بعد از ظهر
قربانت
***
من هفت هشت ده سال پیش فصوص یا فتوحات گرفتم. شرحش بود نمی دانم. کتاب قطع رحلی بود. گمانم چاپ دانشگاه تهران. گمانم شرح اوگانس اوگانیانس. بعد از گرفتن، فردی خواست برای او هم بگیرم. آقا چند روز گشتم. رفتم نمایشگاهی که بود. جمع شده بود. گفتند برای بسیج فلان مسجد بوده. برو بیا. برو بیا. یادم نیست آخرش موفق شدم بگیرم یا نه!
Post a Comment
خانه >>