Friday, May 30, 2008
یکهفته بستری شدن در بیمارستان و ده روزی دست-و-پنجه نرم کردن با سنگهای کلیهی سمت راست که عاقبت کار را به عمل جراحی کشاند و درد و درد که هنوز گریبانم را گرفته و دوستانی که فکر میکنند سرم جای خوشی گرم است لابد، تمام این روزهای من بود. گفته باشم که مینو برای من مادری کرد و اگر نبود تلخی ایام بیشتر بود با این درد کلیه [چه بهخاطر سنگ باشد یا هرچه دیگر] که درد جانکاهیست و در مردها معروف است با درد زایمان زنان برابری میکند.
در بیمارستان و در حین اوقاتی که درد امان میداد فرصتی پیشآمد تا به لطف عزیزی که برای من کتاب میفرستاد یک دورهی تمام داستانهای مثنوی معنوی را با کتاب حشمتالله ریاضی مرور کنم که برای خودم بسیار سودمندش دیدم. ضمن اینکه خواندن کتاب کنفسیوس اثر کارل یاسپرس، از دیگر نتایج بیمارستاننشینی این چند روز بود. اما از گزارشگری خواندنیها که بگذریم، در طول این مدت بسیار فرصت فکر کردن پیش آمد در این که ما زندهایم یا لااقل سخت میکوشیم که زنده بمانیم. نکتهی ساده و شاید خنده داری باشد اما کوششهای اطرافیانی که راضی میشدند زیر بار سختترین عملهای جراحی بروند تا دو روزی را شاید بهتر و بیدردتر زندگی کنند، یا بیقراریهایشان، داد و هوارشان، وقتی که میخواستند بههوش آیند و دو باره پا بهدنیایی بگذارند که از فردایاش بیخبر بودند، همه دلایل روشنی بر جان دوستی آدمی دارد که مرا سخت بهفکر فرو میبرد و شاید هم نتیجهاش این شد که روزی نشستم به ترجمهی Philosophical Thinking About Death and Dying که از نمایشگاه کتاب پارسال خریده بودماش. کسی چه میداند؟!
5 نظر:
سبد سبد گل نرگس فدای روی چو ماهت؛
خوشحالم از این بازگشت غرور آفرین، هرچند که که از هنگام رفتن بیخبر بودیم از آن درد. سعادتمند باشی و مترجم چنان کتابی!
با خبر بودیم که دچار یاس کلیوی شدهاید، اما نخواستیم لیلی به لالایتان بگذاریم.. چراکه شکر خدا، شما را یار و دیار در بر بود و ایام بهکام دل. خوش بودیم به حال شما، و دعاگو، که این یاس نیز بگذرد... و گذشت. خوشحالایم که شما را بازیافتیم ای مرد بزرگ؛ دوستی، کم شدهاست و ما به همین اندازهاش، فخر میفروشیم به دگران. برقرار باشند امیر و بانو مینوی خواهر
امیدوارم همیشه تندرست باشین
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد...
سوشیانت و مینوی اش را درودها
برادر سوشیانت ما هم فکر می کردیم سر تان خیلی شلوغ است که فرصت به روز کردن ندارید و امید واریم همیشه سالم و شاد باشید
مامان و بابای امیر مهدی
Post a Comment
خانه >>