Saturday, June 07, 2008

نوشته‌ای از سر درد

چند بار تلاش کردم عنوانی مناسب برای این نوشته بیابم اما نشد. تا آخر دیدم که لبّ مطلب، حرفی‌ست از جنس دردی عمیق و کاری لذا این شد که خواندید. دوست فرهیخته و نازنین ما، جناب بهشتی معز، در سبد روزانه‌های‌شان نگاشته‌ای قرار داده‌اند که مانند همیشه با نثر موزون و دل‌فریب، اما این‌بار ذهن را به سمتی سوق می‌دهد که سخت تاسف و تاثر را در آدمی برمی‌انگیزد. قصد کردم مثل پاره‌ای از نکته برداری‌ها از نوشته‌ای ارجمند که با دیگران قسمت‌اش می‌کنی، این متن را برای خودم و خوانندگان این وبلاگ با کمی ویرایش در علامت‌های نوشتاری و فاصله‌ها بازنشر کنم. نمی‌دانم این بازنشر خاطر شریف جناب بهشتی معز را خوش آید یا خیر. در هر حال اگر مانعی بود بفرمایند تا بردارم.

-
يا رب إن قومي اتخذوا هذا القرآن مهجورا
فرقان / 30
یک نظر سنجی منتشره حکایت از آن دارد که هفتاد درصد از ایرانی‌ها نمی‌توانند قرآن بخوانند و نود درصد از آنها قرآن را نمی‌فهمند. این خبر دستاویز برخی رسانه‌های برون مرزی هم شده است که اگر نمی‌شد جای تعجب داشت.
آدم حیرت می‌کند که با این همه سر وصدا، هزینه و ادعا و پس از سی سال تاسیس جامعه‌ای قرانی معلوم نیست اولیای روحانی و شبه روحانی جامعه با این همه پول و گوش مفت چه کرده‌اند!
تو گویی ما آموزشگاه رانندگی دایر کرده‌ایم که قرار بوده مردم در آن رانندگان خبیری شوند ولی امروز پس از سی سال آموزش نه تنها راننده نشده‌اند که هفتاد درصد آنها در تشخیص علایم راهنمایی هم دچار مشکل‌اند، جل الخالق!
آن‌وقت رجال دین و حاملان قرآن بر سر تهاجم فرهنگی داد می‌زنند و مدام گریبان این و آن را می‌گیرند و از نامرادی‌های ارضی و سماوی سخن می‌رانند و لابد در نهایت مردم متهم‌اند که چرا با این همه امکانات نمی‌توانند قرآن بخوانند!
وقتی حوزه متولی امور دانشگاهی شده و مشغول توزیع دکترا میان شیخ و شاب شود، امر به معروف و نهی از منکر به گیس و شارب و جبه و جقه محدود و رجال دین به هر چه جز وظایف اصلی خود مشغول شوند، نتیجه جز این می‌شود؟
دین مزین و جامعه سراسر تزویر و تظاهر و تهی از معنویت جای روح اخلاق و کمال فضیلت و تعالی آدم‌ها را گرفته است، امروزه دغدغه مردم تهیه لقمه‌ای نان و روغن شده است، معنویت و قرآن پیشکش.
مشکل این است که رفتار رجال ما قرآنی نیست که مردم ازقرآن می‌گریزند، همان فاصله‌ی همیشگی قول و عمل. لابد از این پس باید شاهد بود که به استناد همین آمار ستادهایی برای قرآن‌خوان کردن مردم تشکیل شود، باز جوایز و مزایایی برای حفظ طوطی‌وار این مصحف شریف و چه میزان شعار جدید و حرف نو برای تحقق این رسالت جدید که به بازار خواهد آمد و بودجه‌ها که برای این مهم در نظر گرفته خواهد شد.
اگر ما کمتر حرف می‌زدیم و آداب ساده‌ی مسلمانی را در عمل رعایت می‌کردیم امروز روزگار دیگری داشتیم.
چه می‌خواستیم و چه شد ... !

صـلاح کار کـجا و مـن خراب کـجا
بـبین تـفاوت ره کز کجاست تا به کجا
دلـم ز صومعه بگرفت و خرقـه‌ی سالوس
کـجاسـت دیر مغان و شراب ناب کجا
چـه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را
سـماع وعـظ کـجا نغمـه رباب کجا

Labels:

2 نظر:

Anonymous Anonymous نوشته...

جناب ریاضی عزیز
از التفات جنابعالی ممنون. باآرزوی شفاو عافیت روز افزون.

4:23 AM  
Anonymous Anonymous نوشته...

قومی متفکرند اندر ره دین
قومی به گمان فتاده در راه یقین
می ترسم از آنکه بانگ آید روزی
کای بی خبران راه نه آن است و نه این
...

9:40 AM  

Post a Comment

خانه >>