Friday, December 30, 2005

کنسرتِ حسرت روزهای خوب (بخش دوم)

قول داده بودم تا کنسرت اخیر شجریان – علیزاده و باقی یاران را به گونه ای دیگر مورد بررسی قرار دهم. همچنین گفته بودم که: شجریان - علیزاده - کلهر و حتی همایون در فضاهائی خاص خودشان باید بررسی شوند. چراکه هر کدام ساز خودشان را و حرف دل خودشان را می زدند. فضا و سالن ، نحوه تهیه بلیط و توهین هائی بر شعور عمومی برای تهیه آن، اصرار مردم از هر طبقه برای دیدن کنسرت، تشویق ها، دریغ ها، سبک و سیاق برنامه های نهائی، شیوه های خواندن تصنیف های قدیمی و قصه ی مرغ سحر و عربده های جماعت کنسرت دیده هم بدون تردید از موارد جنبی آن است که باید به هر حال مورد توجه قرار گیرد و چه بسا بسیاری از مواردی که یا به ذهن من نرسید و یا سطح سوادم اجازه ی بررسی آن را نمی دهد.
حال که قریب به یک ماه از برگذاری کنسرت می گذرد؛ بهتر و راحت تر می توان در باره ی آن صحبت کرد. چرا که فاصله همیشه مخل دیدِ بهتر نیست و چه بسا برای سالم نگریستن مجبور باشی از فاصله ای دورتر به ماجرا نگاه کنی.
الف. استاد محمد رضا شجریان:
با زندگی نامه ی شناسنامه ای اش کاری نداریم اما قدر مسلم باید بدانیم که 65 سال سن دارد و از اوان کودکی – 5 یا 6 سالگی – ابتدا بصورت خودجوش و سپس به تمرین های صداسازی و قرائت قرآن در نزد پدرش که استاد بنام تلاوت قرآن در مشهد بود پرداخت. یعنی چیزی حدود 60- 59 سال است که مدام می خواند و تمرین مستمر دارد. از دوره ی نوجوانی کششی به سمت موسیقی ردیفی و آوازی پیدا می کند و با تمایل به ساز سنتور آنرا به عنوان ساز تخصصی خود انتخاب کرده و طی طریق می کند تا سال 1331 که اولین برنامه ی رادیوئی ایشان را در رادیو مشهد ضبط می کنند که آن هم تلاوت بوده است. در سال 1338 برنامه های تلاوت قرآن ادامه می یابد و در کنارش آواز هائی که البته بدون ساز بوده. در سال 1340 به آموزش نت می پردازد و خلاصه در سال 1346 اولین برنامه رادیوئی رسمی خود را در رادیو ایران، تحت عنوان ((برگ سبز شماره ی 216 )) در شب جمعه 15 اذر ماه – 38 سال پیش - پخش شد البته با نام مستعار سیاوش بیدکانی. این کوتاه شده ی زندگی استاد در مرحله ی اول شروع کار هنری تا اولین اجرای رسمی موسیقی ایشان برای عامه مردم ایران بود که دیدیم چیزی جز ردیف نبوده. و نقل قول ایشان از اولین امتحان موسیقائی اش که در حضور اساتید مشیر همایون شهردار، تجویدی و ... که برای استخدام در رادیو در شورای موسیقی آن برگذار شد؛ بسیار هم متعصب در آواز که حتی خواندن تصنیف را دون شان آن می دانسته و در جواب استاد تجویدی که پرسیده بودند تصنیف می خوانی: بسیار جدی گفته بود که ابدا!
مرحله ی دوم کار هنری استاد را از همان سال پی بگیریم تا سال 55 که رابطه ی ایشان بنا به توصیه ی کسانی چون مرحوم استاد نورعلی خان برومند و درک شخصی از اوضاع نا به سامان موسیقی در آن سالها قطع می شود و علاوه بر آن رضا ورزنده و استاد برومند نیز که نقش حامی بزرگ و به نوعی خط مشی دهنده ایشان در آن سالها بود نیز در همان سال فوت می کنند . در این سالها (سال 49) استاد در تلوزیون و در برنامه هائی تحت عنوان "هفت شهر عشق" ظاهر می شود. مجدانه از کلاسهای اساتید وقت مانند استاد عبادی، استاد فرامرز پایور، استاد نورعلی خان برومند و استاد دوامی صرفا ردیف های سازی و آوازی و شیوه های خواندن تصنیف های قدیمی را می آموزد و در کنارش کلاسهای خطاطی را تا کسب درجه ی ممتاز نزد اساتید مسلم وقت ادامه می دهد. در سال 52 با هنرجویان مرکز حفظ و اشاعه موسیقی همچون محمد رضا لطفی، ناصر فرهنگفر، حسین علیزاده، جلال ذوالفنون، گنجه ای، مقدسی، حدادی و... آشنا می شود. این اولین دیدارها با قشر تحصیل موسیقی ایرانی کرده ی آن روزگار است. تا سال 55 کنسرت های متعددی با اساتید وقت همچون پایور ادامه می یابد و همچنان نزد استاد برومند تلمذ ردیف آوازی به شیوه ی مرحوم استاد طاهر زاده را می کند. باز هم ردیفِ صرف سرمایه ی اصلی ایشان در ارائه های موسیقائی اش بود.
از سال 56 به بعد روال اجرای کنسرت های استاد کم کم بر روی غلتک اصلی افتاده و شروع می شود. نمی خواهم دسته بندی های تازه ای را اضافه کنم چرا که از این سالها شجریان کاملا شناخته شده و نوع اجرای موسیقی اش هم مشخص و کاملا در دسترس است. اما می توانیم دوره کارهای او را با پایور - لطفی- مشکاتیان - پیرنیاکان و بالاخره علیزاده را به عنوان شاخصه های اصلی اجراهای شجریان قلمداد کرد. دوره هائی که هر کدام منحصر به فرد در نوع خود هستند و شجریان حال حاضر بی تعارف مدیون تک تک اجراهائی است که با ایشان داشته است. مسلما آثار منتشر شده ی او با هر کدام از این اساتید سهم بسزائی در نشاندن و تثبیت موقعیت شجریان به عنوان قطب آوازی ایران داشته که مطمئنم خود ایشان نیز از آن با خبر و بر آن صحه می گذارند. البته قدرت بی مثال شجریان در از پس برآمدن اجرای آوازها نیز سهم خود را محفوظ داشته و دارد. به بیان دیگر دو قدرت مطلق اما مکمل و در کنار هم منجر به خلق آثاری شد که نمونه اش در موسیقی ایران بی بدیل است. بلا استثنا آثاری که با گروه پایور و اساتید ضبط و منتشر شده به لحاظ قدرت بالای نوازندگان تحت سرپرستی کسی همچون پایور بی همتاست. گروه پایور به عنوان تنها گروهی کاملی که به نوع صدادهی خاص مشهور و نوازندگان آن همگی از اساتید مسلم در رشته ی سازی خود بوده و هستند آثاری را با صدای شجریان خلق و ارائه داده که بدون تردید در هیچ زمان دیگری نمی توان سراغی از آنها از حیث گروه نوازی با همراهی شجریان گرفت.
حس تنوع طلبی استاد شجریان البته در اجرا با اساتید دیگری چون لطفی و مشکاتیان نیز منجر به آثار بی بدیل دیگری شد. آثار متاثر از دوران مانند آثار حماسی چاووش و سپیده نیز در برهه زمان خاص خود به نوعی دیگر ادای دینی بود که بر همگان تاثیر گذاشته و منجر به خلق آن آثار شد.
اما در سال 71 صدای شجریان در کاستی به گوش رسید که حاوی اصواتی غیر از موسیقی صرفا ردیف بود. نوار دلشدگان به بازار آمده بود که حاصل کار مشترکی با علیزاده بود. کاری که بحث های فراوانی را در مطبوعات براه انداخت. اولین نقدهای جدی بر این آثار توسط خود اساتید در مصاحبه ها مطرح شد. نه شجریان زیر بار برخی از تغییرات در موسیقی آوازی خود رفته بود و نه علیزاده دست از مطرح کردن موسیقی خاص خود برداشته بود. نتیجه کاری شد که حداقل تا مدتها این دو را از هم دور نگه داشت.
اجراهای خاص مانند قاصدک که بر روی شعر نو بود، در ایران مجوز انتشار پیدا نکرد یا به نوعی اختلافات بین آهنگساز (مشکاتیان) و خواننده که کم کم داشت جدی تر می شد به آن فرصت انتشار نداد. در نتیجه شانس انجام نقد جدی بر آن از دست رفت. اما یک مسئله قابل اهمیت است. سلیقه ی شجریان در حال تغییری بود که اجرای کارهائی غیر از ردیف را در بر داشت. اجرای موسیقی شب، سکوت، کویر در سال 76 در امتداد همین تغییر ذائقه بود که خواسته یا ناخواسته استفاده از سایر ظرفیت های موسیقی ایرانی مانند موسیقی نواحی و مقامی بطور خاص و نه کاملا بومی مانند تصنیف "عشق پیری" که در قدیم الایام و کاملا به لهجه و سنت خراسانی خوانده شده بود را در برابر استاد شجریان قرار داد.
در همین ایام موسیقی دانان جدید حتی جدید تر از نسل دوم که هنر جویان مرکز حفظ و اشاعه باشند مانند کیهان کلهر و سایر افراد گروه بیداد و غیره، به سرعت مشغول اجرای کنسرت و مطرح شدن بودند. اینان ذائقه ی خاص نسل خود را داشتند که تنوع طلبی و ایجاد تحرک در موسیقی را سرلوحه ی کار خود قرار داده بودند. این افراد را فقط یک نفر به نسل دوم پیوند می داد. استاد حسین علیزاده.
علیزاده خود چنین درکی را از موسیقی ایرانی داشت و از ابتدائی ترین کنسرت هایش هم در پی ایجاد همین تنوع و تحرک بوده. مسلما شاگردان او که حال نسل بعدی را تشکیل می دهند نیز اگر چجه با شدت و ضعف، اما به نوعی قدم در راه پیر و مراد خود که شخصیت کاریزماتیک علیزاده نیز به آن دامن میزد، برداشتند.
شجریان پس از اختلافاتی کاملا خصوصی و خانوادگی با مشکاتیان به پایان راه همکاری با او رسید. مسلما پایان این دوره می تواند به نوعی پایان دوره ای باشد که شجریان با آثاری درخور توجه بسیار مانند مجموعه کارهای با گروه پایور، آثار جشن های هنر با گروه شیدا در قبل و بعد از انقلاب و چاووش پس از انقلاب، آثار گرانبار خصوصی و عمومی با تار استاد لطفی که بنا به گفته ی خود شجریان در همراهی با او بی بدیل بوده و مجموعه آثار با گروه عارف بطور عام و نوار "بر آستان جانان" بطور خاص با همکاری مشکاتیان؛ داشته است. این دوره ی طلائی آنقدر در خور توجه است که نمی توان قبل و بعد از آن را با آن مقایسه کرد. دوره ای که بسیاری همچو من هنوز در حسرت آنند اما صد حیف. چه بخواهیم و چه نخواهیم این دوره به پایان رسیده و هیچ کدام از این 3 تن که شجریان با آنان در آن روزگار طی کرده یا توان قدیم را ندارند مانند جناب استاد پایور که مریض احوال هستند یا هرکدام به گوشه ای پرت شده مانند لطفی که حال و مجالی برای آن کارهای قدرتمند قدیم ندارند و یا قصه های ناگفته ی بسیاری دارند از جفاها و ... مانند مشکاتیان. در حین همین همکاری ها با مشکاتیان و لطفی بود که پایه ریزی گروه آوا به همت خود شجریان و سرپرستی پیرنیاکان، صورت می گیرد. کارهائی انجام می شود اگرچه در خور توجه خاص خود اما گوئی به مذاق جان کسانی که کارهائی با شیوه های خاص اجرائی مانند لطفی و مشکاتیان که تلفیقی از قدرت در اجرا و خلاقیت در آهنگ سازی را به هم آمیختند و یا نوع صدادهی گروه پایور را درک کرده اند؛ خوش نمی آید. یک سقوط از حیث آهنگسازی مسلما از این پس در کارهای شجریان به چشم می آید. اگرچه قدرت و شیوه ی پیرنیاکان در به صدا درآوردن تار و جواب آوازها و حتی در مواردی آهنگسازی در خور توجه است اما هیچ گاه به نظر نیامد که می تواند جایگزینی مناسبی برای افراد ماقبل خود باشد. از اینجا به بعد این فقط شجریان و گاهی قدرت ساز زدن پیرنیاکان است که همچنان مخاطب را جذب می کند. اگر به مجموعه آثار گروه آوا و مجموعه کنسرت های 4 نفره ی شجریان – پیرنیاکان – عندلیبی و مرتضی اعیان یا همایون شجریان نگاه کنیم یک دستی دلنشینی را می بینیم که در سراسر آثار موج می زند . شلوغی هنوز به کارها راه نیافته است. هرکسی کارخود را می داند و انجام وظیفه می کند. شجریان نیز اوازش را با قدرت می خواند اما همان طور که گفتم بلاشک کارها از حیث آهنگ سازی دچار افت مضمون شده اند.
از همین جاست که پای همایون شجریان به گروه آوا و گروه 4 نفره ی مذکور باز می شود. و در نهایت این گروه آواست که برای اولین بار صدای همایون را در کنار صدای پدر همراهی می کند. چند کاری با کیفیت نه چندان عالی با لطفی انجام می دهد که ارزش ذاتی آنها فقط از حیث بازخوانی تصانیف قدیمی است و در کنارش چند اثر هم با داریوش طلائی.
و بالاخره در سال 79 شجریان رامی بینیم که به همراه حسین علیزاده، کیهان کلهر و همایون شجریان برنامه ی "نوا" و "داد و بیداد – زمستان" را در کنسرتهای دور اروپا و امریکا و کانادا اجرا کرد. همکاری که تاکنون نیز ادامه یافته است. این دوره ( از سال 79 تا کنون ) به تنهائی قابل بررسی است.
ادامه ی این بخش را بزودی خواهم نگاشت.
لینک : کنسرتِ حسرت روزهای خوب (بخش نخست)

Labels:

6 نظر:

Anonymous Anonymous نوشته...

Dear Sir,

What you are trying to say!!!

Mehran

4:10 PM  
Anonymous Anonymous نوشته...

بالایی غلط تایپیش زیاده!

یادم میاد وقتی زمستان است( چه کار فوق العاده ایه این البوم!!) بیرون اومده بود جه ایراد هایی که نمیگرفتن...که البته اکثرا خزعبلات غرض ورزان و تنگ نظران بود...یه احمقی گفته بود چرا همایون تکنوازی نکرده!!!!
امیدوارم حرفای شما چنین نباشه.یه چیزم فراموش نکنید اگه شما و n نفر دیگه از این سبک و سیاق خوشتون نمیاد دلیل بر این نیست که این موسیقی ضعیفه...
کما اینکه به نظر من زمستان است اجرای فوق العاده ای در مقام داد و بیداد بود...حتی ترکمن اجرا شده در فریاد به نظر من بسیار زیبا تر از ترکمن اجرایی علیزاده با سه تار است که همنوایی کمانجه و تار در اجرا بسیار قابل توجه است... گذشته از فضای موسیقایی( بقول ما ایرانی ها:حال!)
حجم صدایی که فقط با سه ساز تولید میشه باور نکردنیه که نمیدونم چرا کسی بهاین نکته اشاره ای نمیکنه. نمونه بارزش هم تصنیف فریاد است....
نکته دیگر: جناب نویسنده گرامی ایا شما شاهد تمام کنسرت ها و اجراهای شجریان بودی؟ اجراهای همراه با گروه فارابی مثلا... یا کنسرتهای یک هفته ای با لطفی در اروپا یا کنسرت همراه جهاندار یا......
همین فعلا!

11:06 PM  
Blogger Saoshyant نوشته...

zaagatoعزیز
اولا من چنین ادعاهائی که شما مطرح کردید را نکردم. از قبیل دیدن تمامی کنسرت های جناب استاد و ... راستی چرا مطرح کردید؟ من هرچه فکر کردم که ببینم مناسبتش با آنچه که گفتم چیست، نفهمیدم!
این نکته را فراموش نکنید که من و n نفر دیگر اگر نباشیم قاعدتا شنونده ای باقی نمی ماند چون n معمولا در تعاریف ریاضی به "تعداد نامشخص" گفته می شود. این تعداد مشخص شاید همه ی افراد را هم در بر بگیرد. پس بهتر است مواظب حرفتان باشید که خدای نکرده آن معنی "بد" را از آن استخراج نکنیم. برای توضیح بیشتر به کتابهای ریاضی جدید مراجعه کنید!
سلیقه ی هر کس برای خودش محترم است ترکمن هم به زعم شما در اجرای جدیدتر زیباتر شده. نظرتان محترم است البته صرفا برای خودتان همچنان که نظر من و هر کس دیگر.
جهت اطلاع عرض می کنم: مقام داد و بیداد را علیزاده در "زمستان است" معرفی نکرد و سابقه اش به کنسرت "راز نو" بر می گردد. بسیار هم بجا تر اجرا شده بود "به نظر من".
این از کلیت ماجرا. ضمن اینکه من هیچ وقت اعلام نکردم این موسیقی ضعیف است و اصلا قصد چنین قضاوتی نداشتم. شما برداشت خودتان را با غرض ورزی شروع می کنید به همین نتیجه هم می رسید. اگر حرفی باشد صرفا نقد است. برای پیدا کردن معنی نقد و شیوه ی نقد می توانید به کتابهای مربوط به آن مراجعه کنید!
و اما دست آخر اینکه " طرفداری " خود را معقولانه تر و همراه با استدلالهای درست بیان کنید که جای هرگونه شک و شبهه ای را از بین ببرد. این بزرگ ترین لطفی است که می توانید به افراد "محبوب" خود بکنید.
هدف من نیز دقیقا همین است. اگر بتوانم البته. و شما مطمئنا قاضی نهائی ماجرا خواهید بود. پس نگران نباشید و چشمان خود را باز تر نگه دارید.

11:59 PM  
Anonymous Anonymous نوشته...

ای استاد!ای منتقد!ای و غیره!

اصولا وقتی کسی شروع به بررسی کارهای شخصیتی (هنرمند-ادیب-سیاستمدار و...) می کنه باید احاطه ای نسبی به کارهای طرف داشته باشه که اگر بخوام مثالی بزنم در مورد موسیقی خودمون میتونم مرحوم دکتر عمومی رو ذکر کنم که علاوه بر دانش و درک موسیقایی بالایی که داشتند از چند و چون احوال کارها و حتی زندگی موسیقیدانان هم مطلع بودند.مسلمه چنین فردی در اظهار نظر حق مطلب رو به مخاطبش میرسونه...لب کلام این که از هر کسی که چون گوش داره و میتونه بشنوه و چون دست داره که بتونه بنویسه (یا تایپ کنه!) وچون ایرانیه و 95% (ایرانیها یک منتقد جامع الشرایط درونی دارند )
منتقد در نمیاد عزیز من...! وقتی مساله ای رو که براتون جای ابهام شده رو مطرح کردم منظورم این بود که حضرتتون که 99% فقط چند تا نوار از شجریان شنیدید و فوقش تو 5-6تا کنسرتش بودید و چند تا هم کتاب و ویژه نامه و ... راجع بهش خوندید نمیتونید بیاید و از بررسی کارنامه شجریان و این حرفها دم بزنید!

--------------
در مورد مقام داد وبیداد اولا جناب استاد خیلی سپاسگذارم که مرا راهنمایی کردید چون من فکر میکردم علیزاده همینجوری علیزاده شده و قبل از این 3-4 تا کنسرتش با شجریان کار اثر دیگه ای اجرا نکرده بوده!
ثانیا جنابتون که حتما ادیب و فرزانه هستید میدونید که با مراجعه به هیچ فرهنگ لغتی کلمه "اجرا" که من در این جمله"کما اینکه به نظر من زمستان است اجرای فوق العادهای در مقام داد و بیداد بود..." بکار بردم معنی " چیزی یا کاری که برای اولین بار اجرا میشود" استنباط نمیشه.

----------------------
نکته ریاضی ماجرا هم اینکه (n)* نفر این سبک و سیاق رو دوست دارند که حتما در اینده بیشتر تر! هم خواهند شد.یعنی به حساب اومدن اون nنفر هیچ توفیری نداره.

-------------------

7:20 PM  
Blogger Saoshyant نوشته...

شما مطمئنید که من فقط در همین اندازه که شما ذکر کردید درمورد شجریان می دانم ؟ دکتر عمومی محترم هستند و خواهند بود مگر من گفتم که می خواهم دکتر عمومی باشم؟ من یک انسانم با درک شخصی خودم در مورد کسی که سالیان متمادی است که با او " از نزدیک " آشناهستم. گفتن این نکته هیچ ماجرائی را عوض نمی کند که بخواهم کشش بدهم. پس می گذرم.
منبع ذکر تمامی آنچه در پست فوق نوشتم سایت دل آواز و کتاب "راز مانا" است. این را هم می گویم که بدانید از روی بخار شکم حرف نزدم. شما هم که مسلما ادعائی بیش تر از زبان استاد ندارید؟ خود استاد خود را چنین معرفی کرده. بهتر است به کتاب فوق الذکر و یا سایت دل آواز مراجعه و زندگی نامه ی استاد را با آنچه من نوشتم مقایسه کنید مبادا که در کلیت موضوع که مطمئنم شما اصلا نمیدانید برای چه و چه چیزی است خدشه ای وارد کرده باشم.
دوست عزیز من!
بازهم می گویم بهتر است کمی متعادل تر و منصفانه تر به همه ی جوانب نگاه کنید. نگذارید که چشمان شما بر روی یک حقیقت ولو تلخ کور باشد.
خدا را شکر که لطفی آمده. می خواهد اگر بگذارند تحولاتی را ایجاد کند. مسلما اگر این تحولات انجام شود شما خود قاضی همه ی این مسائل و دعواها خواهید بود
من هم کمتر از شما به استاد علاقه ندارم - اگر بیشتر نداشته باشم - و دقیقا به همین علت است که او را نقد می کنم.
--------
کمی فقط کمی منصف باش. این شرط اول محبت است دوست عزیز من.

7:56 PM  
Anonymous Anonymous نوشته...

خیلی خوب.اصلا می دونی بحث همون عنب و استافیل و انگور معروفه...
اگه کمی تند رفتم عذر می خوام. شاد و شادان باشید.

راستی ...به یاهو گروپ ما هم یه سری بزنید. خوشحال میشم از دانسته هاتون بهره مندمون کنید
یا حق

6:40 PM  

Post a Comment

خانه >>