Thursday, January 05, 2006

پریشان مرغ ِ مرگ اندیش

الا ای آهوی وحشی کجائی؟
بود روزی که با ما باز آئی؟
الا ای طوطی گویای اسرار
گشا بر ما دریچه ی روشنائی
من اینجا بس غریب افتاده ام. هین!
بیا واخوان ترانه ی آشنائی
پریشان مرغ مرگ اندیش باشم
چو نبوَد با مَنَت نفخه ی خدائی
بیا مطرب بگردان پرده ی عشق
که خواهم کرد با آن همنوائی
از همه ی دوستان دعوت می شود این شعر را در قسمت "نظرگاه" تکمیل کنند.

3 نظر:

Anonymous Anonymous نوشته...

ماشالا چقدر شاعر داریم!!!شعر که قرار بود غزل باشه تبدیل به قصیده شد از بس مشارکت کردند!!!!

3:41 PM  
Anonymous Anonymous نوشته...

ز فکر لحظه ناب رسیدن
نگاهم رفت تا اوج رهایی

همی گویم تن شب گرد خود را
که آخر رهنما را گم نمایی؟

7:30 PM  
Anonymous Anonymous نوشته...

ز فکر لحظه ناب رسیدن
نگاهم رفت تا اوج رهایی

همی گویم تن شب گرد خود را
که آخر رهنما را گم نمایی؟

10:12 AM  

Post a Comment

خانه >>