Thursday, March 02, 2006

ترافیک فکری

چیزی بین احساس نوشتن یا ننوشتن دارد درونم را فشار می دهد و بد جور باعث ترافیک فکری شده که مانده و به قول داریوش گذاشتم تا خوب بپزد تا فردا یا فرداهای دیگر به سراغش بروم.
الغرض از این دوخط نوشته؛ میهمان کردنتان به حکایت پرستوی عزیز بود از حس مرموز استادیوم بی آزادی. دست مریزاد دارد.
توصیه می کنم عکس های مرتبط با لینک را هم ببینید.

2 نظر:

Anonymous Anonymous نوشته...

خوب ! پس یعنی حالا حالاها چیزی نمی نویسی؟! ما که گزینه های انتخابی اصلی مان در وبگردی ملکوت بود و سوشیانت, حالا با خیال راحت از اینکه این هر دو عزیز رفته اند به دنبال پخت و پز!!! می رویم سراغ درس و مشقمان... اصلا هم به روی خودمان نمی آوریم که همین امروز بود که کمی التماس کردیم و گفتیم سوشیانت عزیز زود به زود بنویس(ولی خوب حق هم دارند نوشتن که زوری نیست) زیاد هم حرف بزنیم گوشمان را می گیرند پرتمان می کنند بیرون... اصلا این من نبودم این گوشه دنیا داشتم نصفه شبی جای درس خوندن لیست نوشته هایی که آخرش درج شده بود ادامه دارد را در می آوردم تا کامنت بذارم بگم بابا جون بقیه این ها رو بنویس لااقل! اصلا...اصلا هیچی

اصلا لازم هم نیست که اسممو بنویسم

11:03 PM  
Blogger Saoshyant نوشته...

دوست عزیزم
می نویسم. کی گفته حالا حالاها نمی نویسم؟ دارم یک مقاله از آنهائی که چشمان مبارکتان درد میگیرد تا تمامش کنی می نویسم. به خاطر همین است که کمی وقفه افتاده. ببخش مرا و کرم نما و فرود آ که خانه خانه ی توست.
شاد باشید.

9:05 AM  

Post a Comment

خانه >>