Thursday, April 27, 2006

در قلمرو فلسفه (1)

سعی بر این دارم تا هر از چند گاهی؛ سوالاتی را با تکیه بر «فلسفه» و خصوصا ً«فلسفه­ی دین» به عنوان حوزه­ی مورد مطالعه و «منطق» به عنوان ابزار تعقل مطرح کنم. شاید سایتی یا وبلاگی برای آن طراحی کنم که در آن مستقلاًً به این موضوعات بپردازم. علی ایحال همین جا پرسش­ها را مطرح می کنم و جواب­ها را هم در کامنت­ها منتشر خواهم کرد. از همه­ی اهل تفکر خواهشمندم در این رابطه مرا یاری دهند.

سوال اول: چرا محمّد، «خاتم» رسولان است و پس از او پیامبری نازل نشد؟ یا به عبارتی چرا قبل از او تعدد انبیا وجود داشت اما پس از او این امر ظاهرا ً منتفی شد؟
توجه: این سوال کلی است و می­توان آ­نرا برای «تمامی ادیانی» که داعیه­ی خاتمیت دارند، مطرح نمود. درواقع چون در حوزه­ی اسلام زندگی می­کنم و محیط پیرامون را داعیه­داران مسلمانی انباشته­اند، مثال برای دین اسلام آوردم.

پ.ن 1: جواب­ها به بحث گذاشته خواهد شد.
پ.ن 2: شروط پذیرفتن جواب­ها:
1- دلایل خود را فراتر از حوزه­ی عقل بیان نکنید. به عبارت دیگر جواب­ها باید کاملا منطقی و غیر متافیزیکی باشد. همچنین با استدلال های عرفی و روائی مانند استدلال های آیه و حدیثی به آن جواب ندهید.
2- عقلاً اصول دین غیر تقلیدی است. با استناد به حرف دیگران به آن جواب ندهید.
3- از براهین اثبات وجود خدا برای پاسخ دادن به آن استفاده نکنید. فرض بر این است که وجود خدا اثبات شده و عقل آن را پذیرفته است. به سوال توجه کنید و دلیل خاتمیت محمّد را بیان کنید.
پ.ن 3: درصورت امکان نام منابع و کتبی که مورد استفاده قرار گرفته است را بیان کنید.
پ.ن 4: جواب­هائی که دارای شروط بالا نباشند منتشر نخواهند شد.
پ.ن 5: دلیل خاصی برای مطرح نمودن این­گونه سوالات نمی­بینم مگر سهیم شدن در بخش پرورش تعقل در حوزه­ی دین. چیزی که امروزه برای شکوفائی دین سخت بدان محتاجیم و چه دور شدیم از آن. باب روش شهودی و استدلال­های باطنی و عرفانی همچنان باز و مفتوح و البته برای کسی چون من حداقل؛ سخت پسندیده و نیکوست اما در این محل به صرف تعقل جواب می­خواهم.

24 نظر:

Anonymous Anonymous نوشته...

به نام مهربانتین
سلام برادر جان!امیدوارم که خستگی احتمالی از جان نازنینتان رخت بسته باشد! به هر حال چرخ گردون است و هزار و یک بازی که در می آورد.اما پیرامون سوالی که پرسیدید آنرا بسیار عالی یافتم.از جستجوگریهایی چنین لذت می برم.اما برای پاسخ کمی زود است.حتما فکر می کنم و می گویم که امیدوارم مشمول پی نوشتهای پنج گانه نشود ان شائ الله...
راستی !نمی دانم چه شد که زود از جمع حلقه مهری که برگزدیده بودید برون افتادیم!...اطناب عرایض را هم پیشاپیش ببخشایید.
مهرتان هماره پایدار.

11:48 AM  
Blogger Ali.Mohtashami نوشته...

چون عقل مردم به اون حدی از رشد رسیده بود که بتونن خودشون راه خیر رو از راه شر با توجه به اون چیزی که محمد به عنوان آخِرین پیامبر آورد، تشخیص بدن
مثل یه بچه ای که تا یه سنی بهش غذا میدن و بعد خودش میتونه از قاشق (بعنوان وسیله بهره مندی)
و غذایی که جلوش میذارن، با کمک عقل و تجربه ای که از گذشته داره، استفاده کنه و سیر بشه

این دلیلیه که بنده به نظرم میرسه و اون شروطی که فرمودین رو هم داره

خب منبعش هم عقل ناقص و زبان ِ قاصر بنده س
قربانت
فعلاً
روحت شاد و تنت سلامت
...تا بعد

11:14 PM  
Anonymous Anonymous نوشته...

حیف به اندازه یه مورچه هم از فلسفه سر در نمیارم یعنی ازش بدم میاد

11:45 PM  
Blogger شپول نوشته...

دوست عزیز و گرامی جناب لرد گفته‌اند که «چون عقل مردم به اون حدی از رشد رسیده بود که بتونن خودشون راه خیر رو از راه شر با توجه به اون چیزی که محمد به عنوان آخِرین پیامبر آورد، تشخیص بدهند». من از ایشان می‌پرسم که چگونه چنین ادعایی می‌کنند؟ در آن زمان خاص، چه چیزی به «اون حد» رسیده بوده است؟ میانگین عقل مردم؟ عقل نخبگان و اندیشمندان؟ «عقل» انسان‌ها را چگونه اندازه‌گیری می‌کنند؟ با این ابزار اندازه‌گیری، چگونه عقل مردم چند هزار سال پیش را می‌توان اندازه‌گرفت؟ بین عقل مردم صدسال قبل از بعثت و صدسال بعد چقدر اختلاف وجود دارد؟ این آستانه «حد» چقدر است و از کجا به شکل تحلیلی می‌توان آنرا اثبات کرد؟ چطور می‌شود اثبات کرد که اگر عقل مردم از این آستانه گذشت، دیگر تا ابد، با تمام اتفاقات ممکنی که در تاریخ احتمال دارد رخ دهد، خواهند توانست راه خیر و شر را تشخیص بدهند؟
جناب لرد گرامی، اجازه بدهید که به صراحت بگویم که اگر استدلال شما را کسی که به خاتمیت اعتقاد ندارد بشنود، به هیچ عنوان قانع نخواهد شد مگر آنکه حداقل بتوانیم ایرادات بالا را جواب دهیم.

11:22 AM  
Anonymous Anonymous نوشته...

جناب بي نام سوالهايي مطرح كرده كه براي "انسان" سوال هستند. اين تشخيص خدا بوده كه انسانها در چه زماني به حد و آمادگي لازم رسيده اند. مثل اينه كه شما از خدا بپرسيد چجوري عقل آدما رو اندازه گيري ميكني ؟؟؟ سوال سطحي و تفكر ساده انديشانه اي بيش نيست.
م.م.

12:08 PM  
Blogger شپول نوشته...

دوست عزیز، میلاد، گمان می‌کنم که در صورت مسئله، در بند یک، بیان شده بود که جوابها لازم از در حوزه عقل و غیر متافیزیکی باشد. تصور می‌کنم که عبارت «تشخیص خدا» دارای شرایط یک معیار عقلانی غیری متافیزیکی نباشد.

12:36 PM  
Blogger Saoshyant نوشته...

با جواب "بی نام"عزیز در خصوص متافیزیکی بودن عبارت مورد اشاره موافقم. جواب "میلاد"عزیز نمونه ای است که متاسفانه به شروط پذیرش جواب «توجه نکردند».

12:45 PM  
Anonymous Anonymous نوشته...

سلام.سوال جالبی است و جواب های بسیار از نقطه نظرهای مختلف از جمله معتقدان و بی اعتقادان به این امر دارد.
زمان پایان دنیا تعیین نشده،این تسلسل هم پایان یافت.
این که کدام دین یا پیامبر به عنوان خاتم انتخاب شود، چندان اهمیت ندارد.
پیامبران در دوره های مختلف منبعث شده و پس از طی یک دوره ارشاد و به جای گذاری کتاب خود ادامه کار را به دیگری واگذار کرده اند که آْن چنان بدون وقفه نبوده است.اما در همه دوره (زمان حضور پیامبران و پس از آن)، آگاهان و ناآگاهان وجود داشته اند.
شاید ختم رسالت فرصتی برای موجودیت یافت و اصالت عقل انسان باشد.

1:44 PM  
Anonymous Anonymous نوشته...

به عقيدهء من اول بايد بدانيم که آيا محمد اين ادعا را کرده است يا خير؟ جواب من خير است. دين يک نعمت الهي است و تا هنگامي که بشر بر روی اين کرهء خاکيست خدواند اين نعمت را به ما ارزانی خواهد داشت. اگر بگوييم اين آخرين بارانی بود که باريد بله در آن موقع آخرين بود ولي اگر ديگر باران نبارد جز صحراهای بی بار و علف چيزی باقی نخواهد ماند.
يا اينکه بگوييم اين بنز آخرين سيستم است، بله، اما سال ديگر بنز مدل جديدتری به بازار عرضه خواهد کرد که مجهز به امکانات بيشتر برای رفع نيازهای ماست.

1:47 PM  
Blogger Raha نوشته...

دین ، مرزبندی مشخصی ندارد . دین در حیطه محدود اخلاقیات مطلق ، یعنی آن اصولی که نشات از بطن وجودی انسان می گیرد ، سخن می راند . به عبارتی دستورالعمل های الهی ، کلیاتی هستند که به صورت یک الگوریتم ژنتیک مستقل از زمان و مکان و شخص ، در ژن انسان وجود دارند و بوسیله ابزار دین ، تاکید می گردند . بر این اساس آیین های الهی تفاوت اساسی با یکدیگر ندارند ، بلکه بند هایی از آنها کسر و به آنها اضافه شده است . ( صرف نظر از نسخ متعدد تحریف شده انجیل و بالاخص تورات - رجوع به کتاب تولدی دیگر به قلم دکتر شجاع الدین شفا ) به بیان دیگر ، دین مجموعه حداقل پیشنهاداتی است برای دست یابی به حدی که انسان ، در جایگاه ذره ای از خدا ، شایسته جلوه خدا باشد . محمد ، حامل نسخه آخر آن پیشنهادات حداقل برای درمان از خود بیگانگی بشریت بود .

2:16 PM  
Blogger Ali.Mohtashami نوشته...

ببخشید که اینجوری نوشتم ولی به نظرم نمیشه یه امر دینی رو با جواب فلسفی حل کرد
و اگر بخوایم جواب فلسفی بدیم اسمش میشه کلام که باز هم میگید جواب کلامی ندیم!
آخه باباجان دست آدم رو میبندی دیگه! خودت یه مثال بزن که مثلا چجوری بگیم!!
در ضمن اعتقاد به نبوت (با تمام معانیی که داره) جزء اصول دین به حساب میاد و در اثباتش تقلید جایز نیست و نه خاتمیت محمد
اما نبوت خبرشدن از پس پرده ی غیب است و دیگران را خبر نمودن از آن
و از نظر خبرشدن از غیب و خبردادن از غیب درجات و مراتبی دارد
آنچه در نبوت ختم شد نبوت تشریعیه بود که نبی دیگری نمی آید که چیزی در احکام تشریعی حق بوجود بیاید
اما بوسیله امام که در رأس ولایت است این هدایت ادامه پیدا میکند
(نبوت تکوینی)
زیرا که بدون وحی کار این عالم نه به صلاح آید و نه به سامان رسد

اگر از قرآن دلیل خواستید رجوع کنید که به تفسیر آیه ی 40 از سوره ی احزاب
و دیگه اینکه در همین زمینه یه بحث جالبی بین دکترسروش و آقای بهمن پور شده بود
بخونید بد نیست
http://sharghonline.ir/sokhan/archives/000947.php
http://sharghonline.ir/sokhan/archives/000948.php

باقی بقایتان

7:14 PM  
Blogger Saoshyant نوشته...

لرد عزیزم. من هرچه نگاه کردم ندیدم که نوشته باشم با استفاده از علم "کلام" به این سوال پاسخ ندهید! اثبات های عقل گرایانه ی علم کلام نه بخشی که روائی هستند پسندیده است. این که بگوئیم طبق روایت فلان کس از امام نبوت به محمد ختم می شود مورد مناقشه است.

8:03 PM  
Blogger Saoshyant نوشته...

در ضمن همان طور که گفتید نبوت با تمام معانی اش. این را بخواهیم بهتر بگوئیم می شود: اعتقاد به سلسله ی انبیا تا ختم آن به رسول ما. این "ختم" را می خواهم بگویم که اثبات کنیم. در ضمن ادامه ی سلسله ی انبیا از طریق امامان در سنت شیعه مقبول است. دلایلی فرا منطقه ای تر هم باید وجود داشته باشد. به دنبال آنها هستم.

8:07 PM  
Anonymous Anonymous نوشته...

من قبلاً هم نوشته‏ام ولی نتوانستم خودم را در سايت شما ثبت کنم با ايراد برخورد می‏کند به هر حال نظرم با PM: 2:47 مشخص می‏شود.
اما باز هم می‏نويسم محمد همچين ادعايي ندارد.
اما با اين چارچوبی که سوشيانت گذاشته شايد بهترين طريق پاسخ، يافتن منطق خود قرآن باشد يا مقايسهء اصول و احکام اديان با يکديگر.
مثلاً در زمان ابراهيم حرام نبود که انسان خواهر مادری خود را بگيرد همانطور که هابيل و قابيل نمودند ولی در تورات حرام است. امروز مقتضيات زمان، مقتضيات زمان ابراهيم نيست همينطور هم مقتضيات زمان ما مقتضيات زمان محمد نيست. مثلاً سورهء توبه آيهء ۵: فاقتلوا المشرکين حيث وجدتموهم.
خوب در دنيای امروز کمتر انسانی پيدا می‏شود که اين مطلب را بپذيرد و به حقوق انسانی احترامی نگذارد.

امضاء
برزو

11:36 PM  
Anonymous Anonymous نوشته...

با سلام.
من اطلاعات کافی در این زمینه ندارم اما چیزی که میدونم اینه :
قبل از حضرت محمد, هر پیامبری اومد و مردم رو به توحید دعوت کرد اما بعد مردم باز مشرک شدن و باز روز از نو روزی از نو.
دلیلش رو نمیدونم, اما امروزه با اینکه 1400 سال میگذره از نبوت محمد, اما مردم دیگه نه بت پرستن نه برای خدا پسر و همسر قرار دادن. هرچند شرک سطح پایین تر در وجود همه هست اما شرک در ذات ریشه کن شده و نیازی به فرستاده جدید نیست.
همچنین میتونه از دلایلش ان باشه که (احیانا بدلیل پیشرفت صنعت چاپ و ...) قرآن بدون تحریف (یا مطلقاً بدون تحریف یا با تحریف جزئی) و سنت در دسترس مردم وجود داره
البته خدا بر اعتقاد ما هرگز زمین رو خالی از حجت قرار نمیده که این بحث جدا از بحث ختم نبوت هست.

این هم از نظر این کمترین

2:26 AM  
Blogger Saoshyant نوشته...

استدلال ها تماشائی هستند!
نمی دانم برخی از رفقا مفهوم و منظور سوال را متوجه نشدند یا به شروط پذیرش جواب اعتنائی ندارند.
قدرت سانسور هم که ندارم. چه کنم؟

5:48 AM  
Anonymous Anonymous نوشته...

سلام علیکم
جناب آقای ریاضی بسیار متشکر از اینکه این امر پسندیده را در وبلاگ خود قراردادید چون حداقل برای من زمینه ایست تا بدانم مسائلی را که در بسیاری از اوقات از روی پسند عامیانه و یا بر اساس بی اطلاعی خود بدانها توجهی نداشته ام می توانم ببینم و پاسخی بر آنها بیابم در ضمن ذهن ، اطلاعات ،یافته ها و باورهای خود را مورد مطالعه و ارزیابی قرار دهم
ج س
به نظر من هر پیامبری برای راهنمائی امتّی است و این وابسته به شرایط زمانی ، میزان علم و احاطه آن گروه از مردم بر دنیا و ابعاد زمانی و مکانی آن می باشد که پیامبر بر آنها وارد می شود و به گمان من محمد آخرین پیامبراین عده ای است که قبل از معادی که وعده آن داده شده است بر ما مبعوث شده است هر چند با ذهن ناآگاه خود یقین دارم که دین اسلام یعنی تسلیم محض بودن دربرابر اراده و مشیّت خداوندی و جای هیچ پاسخ و پرسشی باقی نمی ماند زیرا همانطور که بهتر از من می دانید اسلام آوردن یعنی
تسلیم شدن
در ضمن از كجا معلوم محمد آخرين باشد و بعد از آن قرار بر آمدن راهنمائي ديگر نباشد براي عده اي ديگر
اميدوارم كه شامل پي نوشتها نگردد درضمن خودتان رافراموش نكنيد
پاينده باشيد
يا حق

9:51 PM  
Anonymous Anonymous نوشته...

سلام مجدد
یک کلمه جا افتاد
در ضمن نظر خودتان را نیز فراموش نکنید
با عرض پوزش

8:11 PM  
Anonymous Anonymous نوشته...

دروود به دوست گرامی. نخست میخواهم بدانم چیزی به نام فلسفه اسلامی حقیقت دارد یا نه؟ به گمان من فلسفه یک موجود مجرد است و اسلامی و غیر اسلامی ندارد یک روش است که هیچ پیشوندی به آن نمیتواند بچسبد. مثل این که ما بگوییم ریاضی اسلامی!!! همچنین هنردینی یا روشن فکر دینی که جدیدا متداول شده است.
و این که خاتمیت پیامبر را پیش فرض بگیریم که فکر میکنم مربوط به علم کلام است. درباره پرسش شما بسیار اندیشیده ام و به غیر از پاسخ " لرد" به چیز جدیدی بر نخوردم مضاف به این که: لزوم پیامبر نیاز است. شاید اگر هر جامعه و هر فردی به فطرت پاک خود-پیامبر درون خود- رفتار میکردند نیاز به داشتن هیچ پیامبری نبود و اگر هم پیام آورانی لازم بود برای رسیدن به درجه کمال بشری لازم بود نه این که تعالیم آن ها در فقه خلاصه گردد و پیروان آنها عقل را موجودی اهریمنی نشان دهند....
خدا با محمد(ص) حجت را بر مردمان تمام کرد. عقل بشری نیز به بلوغ رسیده بود. قرار نیست کودک وابسته بماند.
پیامبران آمده اند تا به انگشت خدا را نشان بدهند اما پیروان به سر انگشت خیره مانده اند. نمیدانم چرا باعث شده کمتر به خدا فکر کنند پیامبران مهمتر شده اند
ببخشید که از بحث دور افتادم پاسخ شما را نیز نیافتم. این سوال مرا به یاد اقلیدس انداخت که سی سال دنبال تعریفی از نقطه بود. و اخر نیز نیافت ..

5:53 PM  
Blogger Saoshyant نوشته...

ریحانه ی عزیز!
فلسفه ی اسلامی را از آن جا استخراج می کنیم که مجموعه تفکرات "حکمای اسلامی" را شامل می شود. والا فلسفه در ذات خود مرز ناپذیر است. پسوند "اسلامی" در حقیقت مشخص کننده ی محدوده ی متفکران فلسفی است چنانچه به مجموعه تفکرات فلسفی اروپائیان، "فلسفه ی غرب" اطلاق می گردد.

5:39 AM  
Anonymous Anonymous نوشته...

من با علاقه مطالب را دنبال مي‏کنم ولی با تأسف دوستان از روی ايمان و باور جواب می‏دهند و پاسخی به پرسش شما نيست. مثلاً يکی می‏گويد: "خدا با محمد(ص) حجت را بر مردمان تمام کرد. عقل بشری نيز به بلوغ رسيده بود. قرار نيست کودک وابسته بماند." کدام حجت، اين حجت چيست که محمد عرضه کرده؟ يکی از ويژگيهای انسان فراموشکاری اوست برای همين يک سری قوانين در تمام اديان تکرار ميشود و همين خود دليلی بر تداوم نزول انبياست.
آقای سوشيانت گرامی من در دو کامنت قبلی خود اصلاً پرسش شما را زير سؤال بردم و متذکر شدم محمد همچين ادعايی ندارد. اول اين ثابت شود بعد می‏توان موضوع را ادامه داد.
پاينده باشيد
برزو

2:07 PM  
Anonymous Anonymous نوشته...

چرا محمّد، «خاتم» رسولان است و پس از او پیامبری نازل نشد؟ جواب­ها باید کاملا منطقی و غیر متافیزیکی باشد. همچنین با استدلال های عرفی و روائی مانند استدلال های آیه و حدیثی به آن جواب ندهید.
پاسخ: مسايل اعتقادي بر دو قسم است:
مسايل برون ديني و مسايل درون ديني
مسايل برون ديني به آن‌دسته از مسائل گفته مي‌شود كه به وسيله عقل قابل فهم باشد و بتوان آن‌ها را به وسيله دلايل عقلي مدلل نمود مانند‏‏ وجود خدا‏، صفات او، نبوت، عصمت، امامت و مسايل كلي معاد.
مسايل درون ديني به آن دسته از معارف ديني گفته مي‌شود كه يا فراتر از عقل است و عقل توان فهم آن را ندارد و يا به خاطر جزيي بودن در حوزه ادراك عقلي قرار نمي‌گيرد. مانند عبادات، جزئيات معاد و نيز تعيين مصداق امام، مصداق معصوم.
به عنوان نمونه، اگر بخواهيم ضرورت معصوم بودن امام را اثبات كنيم ممكن است بتوانيم به وسيله عقل، بدان نايل شويم ولي اگر بخواهيم فرد معصوم يا خليفه پيامبر را بشناسيم، بايد به دلايل درون ديني مراجعه كنيم.
ممكن است بتوانيم اصل ضرورت عبادت را با عقل بفهميم ولي فهم نوع عبادت، كميت و كيفيت آن بيرون از حوزه عقل است و بايد به دلايل درون ديني كه نقلي است رجوع نماييم.
ختم نبوت هم از مسائل درون ديني است و عقل در آن راه ندارد. اين كه آيا نبوت بايد ختم شود و اگر بايد ختم شود، به وسيله كدام پيامبر ختم مي‌شود، مسأله‌اي عقلي نيست و تنها با مراجعه به نقل صحيح مي‌توان آن را فهم كرد.
اين سخن كه بايد دلايل عقلي بر ختم نبوت بياوريم مانند اين است كه از كسي بخواهيم دلايل عقلي بر كميت و كيفيت عبادت و مثلاَ تعداد ركعت‌هاي نماز صبح و ظهر بياورد.
با توجه به آن چه گفته شد، اگر يكي از پيامبران (مهم نيست كه كدام‌يك از آن‌ها باشد) مدعي ختم نبوت شود، سخت او قطعي و يقيني است و بايد آن را پذيرفت. راه ديگري نيز وجود ندارد چنان‌كه در بسياري از احكام و موضوعات ديني همين‌گونه است.
از آن‌جا كه هيچ پيامبري نگفته است كه خاتم پيامبران است و بر فرض هم كه گفته باشد امكان اثبات آن با نقل قطعي وجود ندارد و تنها پيامبري كه هم خود به خاتم بودن خويش تصريح كرده است و هم در متن اعجازآور او به صراحت آمده است، حضرت محمد صلي‌الله‌عليه‌وآله است، پس ترديدي نمي‌توان در آن روا داشت.
اگر كسي در آن ترديد داشته باشد، هيچ دليل عقلي نمي‌تواند بر اثبات آن ارائه نمايد، پس مي‌تواند منتظر پيامبر بعدي باشد و البته تا زماني كه پيامبر بعدي مبعوث نشده است اگر اهل ايمان است بايد به آخرين پيامبر يعني حضرت محمد صلي‌الله‌عليه‌وآله ايمان داشته باشد و از او پيروي كند تا زماني كه پيامبر جديد مبعوث گردد و اگر كسي به آخرين پيامبر ايمان داشته باشد . سخنان او را حق بداند، به اين سخن او نيز كه خاتم پيامبران است ايمان خواهد داشت.
فرموده‌ايد كه این سوال کلی است و می­توان آ­نرا برای «تمامی ادیانی» که داعیه­ی خاتمیت دارند، مطرح نمود.
پاسخ: آيا شما ديني را سراغ داريد كه چنين ادعاي داشته باشد؟ و بتوان ادعاي آن را با نقل قطعي اثبات نمود؟
تا كنون هيچ ديني و هيچ پيامبري ادعاي ختم نبوت نداشته و چنان‌كه گفتم بر فرض هم كه چنين ادعايي داشته، نقل قطعي كه گواه آن باشد، وجود ندارد.

8:04 PM  
Anonymous Anonymous نوشته...

دوست عزيز نوشته‏اند:از آن‌جا كه هيچ پيامبري نگفته است كه خاتم پيامبران است و بر فرض هم كه گفته باشد امكان اثبات آن با نقل قطعي وجود ندارد و تنها پيامبري كه هم خود به خاتم بودن خويش تصريح كرده است و هم در متن اعجازآور او به صراحت آمده است، حضرت محمد صلي‌الله‌عليه‌وآله است، پس ترديدي نمي‌توان در آن روا داشت.

جواب: نه اينطور نيست زيرا متوليان اديان ديگر هم همين را می‏گويند که در کتاب ما آمده که رسول ما آخرين است وگرنه که خوب همهء مردم دنيا که نه، اکثريت تا حال اسلام را پذيرا شده بودند.

اصولاً تمام رسولان هم اولند و هم آخر، می‏توان به قرآن رجوع کرد: لا نفرق بين احد من رسله.

پاينده باشيد
برزو

10:55 AM  
Anonymous Anonymous نوشته...

salam nazare man dar in mored:khatam yani khatmdahande gofte boodid az nazare aghl aghledigar lazem nabode payami az tarafe khoda be ensan ferestade shavad albate dar charchoobe resalate payambari
chon ensan hichgah az payme khoda biniyaz nist shayad osooli ke payambaranbayad an ra eblagh mikardand manande tohid ... maseli bashad ke tazamane khatame anbiya be andazye kafi tekrar shode
va hal pas az an nobate emamt mibashad barye darke dorost az in ke chera mohamad khatame anbiya hast bayad bahse emamat ra khoob dark kard
in ke pas az mohamad ali bar masnad mineshinad................

2:05 PM  

Post a Comment

خانه >>