Wednesday, July 26, 2006

حلالیت!

در این مدت که کم نوشتم یا اصلا ننوشتم، به شدت مشغول پژوهش و کار بودم. الطاف دوستانی که در رساندن مطلب درخصوص «قبالا» یاریم کردند؛ گریبانم گرفته بود و نتیجه­اش تحقیقات مفصلی شد که کماکان ادامه خواهد داشت. کارهای جانبی هم بود که به خاطر امتحانات روی هم انباشته شده بود و....

فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی*
اما فردا مسافرم. مشهد. شهر «یار» و «دلدار». مزید اطلاع؛ یار که یار است و خوش یاری­ست در جمال و کمال. اما دلدار، بنشسته بر سریر فضل و کرم، حضرت روحی لاِسمُه فِداه، معین الضعفا و الفقرا، السلطان علی ابن موسی الرضا المرتضی، علیه آلآف تحیتة‌ و الثنا است که فقیر نوازی فرموده و در چنین ایام مبارکی به مدد دعای خیر دوستان که به اشارت خود حضرتش بود؛ دعوت به زیارت کردند. که تا باد چنین بادا!
چند روزی که در این شهر میهمانم، افتخار دیدار دوستان نیک­نفسی را نیز خواهم داشت. که اگر عمری باقی باشد (و به واسطه­ی مسافرت با هواپیماهای وطنی کوتاه نشود!) در برگشت از آن­ها خواهم نگاشت.
خلاصه حلالمان کنید.

* مصرع بیتی از حضرت مولانا حافظ شیراز است که درست روبروی ضریح مطهر حضرت ثامن الحجج با خط نستعلیق درشت بسیار عالی با ترکیبی منحصر بفرد نگاشته شده. من که گاه ساعت­ها محصور ترکیب و زیبائی خط ملکوتی و صدق خطاط آن شده­ام. بیت کامل چنین است: فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی – که جز ولای توام نیست هیچ دست­آویز.

4 نظر:

Blogger Unknown نوشته...

Keep it blazin!

Holla!

6:07 PM  
Anonymous Anonymous نوشته...

برادر جان!خوشا به سعادتت. مهمان آستان مبارکش هستی ما گوشه نشینان را هم دریاب.دعایی هم از جانب ما روانه کن...

5:23 PM  
Anonymous Anonymous نوشته...

omidvaram safare khooby boode bashe baray mosaferam!

4:32 PM  
Anonymous Anonymous نوشته...

سفر خوش ... نايب الزياره باش كاكا
اين را هم مي‌نويسم چون دوبار نوشتي فقر. انگار فقير درست است...

7:50 PM  

Post a Comment

خانه >>