این را برای زمانی میگذارم. زمانی که من شاید نباشم. یا باشم. چه فرقی میکند؟
این را برای یادمان روزگار رفته از دست، برای یادمان روزگاران شاید رفته از یاد میگذارم. برای ثبت لحظهها. تا ابدی شوند. بعد از من کسانی شاید این تصویر را ببینند. اگر مخاطبان آشنایش ندیده باشندش. همان کسان که یاران موافقشان خواندم و حال نیستند و هستند. شاید کسانی به گوششان برسانند که کسی بود که امید دیدارشان دارد یا داشته. برای روزی، روزهائی که من شاید نباشم. یا باشم. چه فرقی میکند؟
عکس در شیراز گرفته شده. به موازات جشنوارهی موسیقی دانشجوئی. زمانش را 15 تا 20 اسفند 1378 در پشت عکس رقم زدم. در آن روزها خیلی کسان بودند که دیگر نیستند. «سید نورالدین رضوی سروستانی» خودش به تنهائی با آن بار امانت بر دوش، جهانی بود که دیگر نیست. این را حداقل هرکه نداند «علیرضا ایلچی» میداند. علی را در سمت چپ تصویر و «عماد عمیدی» در کنارش نشسته است. علی در کار موسیقی و از موسیقائیان است –دستش پر توان باد- و عماد، مهندسی هواپیما خوانده و....
Labels: موسیقی
1 نظر:
man be har kooche va har shahr ghadam bogzaram hame ja khande tost
hame ja khatere daram ba to
bad az in khatereha ke hame hasty man az anhast, be koja bayad raft?
to begoo be koja baad raft?
Post a Comment
خانه >>