Tuesday, July 04, 2006

یاران موافق


این را برای زمانی می­گذارم. زمانی که من شاید نباشم. یا باشم. چه فرقی می­کند؟
این را برای یادمان روزگار رفته از دست، برای یادمان روزگاران شاید رفته از یاد می­گذارم. برای ثبت لحظه­ها. تا ابدی شوند. بعد از من کسانی شاید این تصویر را ببینند. اگر مخاطبان آشنایش ندیده باشندش. همان کسان که یاران موافقشان خواندم و حال نیستند و هستند. شاید کسانی به گوششان برسانند که کسی بود که امید دیدارشان دارد یا داشته. برای روزی، روزهائی که من شاید نباشم. یا باشم. چه فرقی می­کند؟

عکس در شیراز گرفته شده. به موازات جشنواره­ی موسیقی دانشجوئی. زمانش را 15 تا 20 اسفند 1378 در پشت عکس رقم زدم. در آن روزها خیلی کسان بودند که دیگر نیستند. «سید نورالدین رضوی سروستانی» خودش به تنهائی با آن بار امانت بر دوش، جهانی بود که دیگر نیست. این را حداقل هرکه نداند «علیرضا ایلچی» می­داند. علی را در سمت چپ تصویر و «عماد عمیدی» در کنارش نشسته است. علی در کار موسیقی و از موسیقائیان است –دستش پر توان باد- و عماد، مهندسی هواپیما خوانده و....

Labels:

1 نظر:

Anonymous Anonymous نوشته...

man be har kooche va har shahr ghadam bogzaram hame ja khande tost
hame ja khatere daram ba to
bad az in khatereha ke hame hasty man az anhast, be koja bayad raft?
to begoo be koja baad raft?

8:19 PM  

Post a Comment

خانه >>