Wednesday, June 21, 2006
اینجا ایران است. پول خبرنگارانش از جیب من و تو میرود. تو به این میگوئی خبرنگار؟ آنهم خبرنگار مسلمان؟ تو به اینگونه آدمیان چه میگوئی؟
پ.ن. گفته اند که ماه صیام خبر آوردند به مسجد مدینه که یا رسول الله در فلان خانه جمعی به عیاشی و عیش و نوش مشغولند و بساط لهو لعب است که برپاست. رسول گواهی طلبید. جمعی از کسانی که آنجا بودند برخواستند تا بروند و خبر را گواهی و شهادت دهند. حضرت اجازت ندادند تا درآخر خود به علی اشارت فرمود که رود. گویند علی می رود از بیرون با صدای بلند بر اهل خانه سلام میکند چنانچه سنت نبوی است. تا سه بار. در را که باز میبیند، چشمان میبندد و چند قدمی داخل میشود. بر میگردد. به رسول خبر میدهد که هیچ ندیدم. والسلام.
5 نظر:
اون عکس بالا یه جوریه!ا
سوشیانت عزیز، وقتی تنها راه پیشرفت و ترقی در مملکت اسلامی مداحی باشه، بیشتر از این نمیشه انتظار داشت.
تصمیم گرفتم تا چندی چیزهایی که باید ببینم ، ببینم . چیزهایی که باید بشنوم ، بشنوم . و باالعکس . شاید زندگی اینطور آرام تر باشه . و من در آرامش بیشتر به امور شخصیم بپردازم . اگرچه قبول دارم که کار صحیحی نیست . اما حداقل من فعلا به آرامش نیاز دارم . به قول دوست خوبم ، خدا ، بگذار در جهل خود بمیرند .
رهای عزیز
خوب می کنی برادر.
آنچه گفتی را دوست مشترکمان نازترش را هم گفته. سوره ی بقره. آیه 10. فی قلوبهم مرض؛ فزادهم الله مرضا. به قول عزیزی این "فزادهم الله" منو کشته.
شاد باش و شاد زی.
ای درختان عقیم ریشه تان در خاک های هرزگی مستور یک جوانه ارجمند از هیچ جاتان رست نتواند ای گروهی برگ چرکین تار چرکین پود یاد گار خشکسالی های گرد آلود هیچ بارانی شما را شست نتواند
Post a Comment
خانه >>