در همه موجود، علی بود*
برای بزرگ سخنور همهی تاریخ، حرف زدن بیهوده مینمایاند. اینطور نیست؟ تو بگو: چه کسی را میتوانی چنان که علیست معرفیام نمائی؟ در دایرهی قسمت وی من نقطهی تسلیمم. دستانم بالاست. نه. بر سر نهاده چون ذلیلان و بر خاک فتادهام. که لطف آن چه تو اندیشی؛ حکم آن چه تو فرمایی.
بزرگ و ابرمرد. خارج از قواعد انسانیاش سنجیدهاند. صفاتش را به درستی خداگونه برشمردهاند. این همه صفاتِ در کمالِ تضاد؟ مگر انسان نیست؟ چگونه است؟ مرد سکوت و سخن! مرد نبرد و نازک اندیشیهای عاشقانه! مرد اجتماع و خلوت! مرد عرفان و عقل! مرد نخلستان و قضاوت، مرد اقتصاد و ریاضت! مرد هرچه تضاد الهی گونه است. بشر اینگونه است؟ به راستی باید با حکیم بوعلی سینا همآوا شد که: ها علیٌ بشرٌ کیفَ بشر؟
همین است که در طیف طرفدارانش از چپ و تودهای میبینی تا ملایان اسلام پیشه! از حکیم و فیلسوف میبینی تا عیارانِ یکلاقبای زورگیر! خشک متعصبان دینی تا درویشی که حکم ظاهر را وقعی نمینهد. طیفی از مرتاضان هند تا میلیونرها. تصویرش هم در خانقاهست هم در مسجد و حسینیه هم باشگاه ورزشی و هم در رستورانهای شیک یا حتی نمایشگاههای ماشین آخرین سیستم!
رسوخ عشقی چنین را خندهدار است اگر مانند عقبماندگان ذهنی منوط به شمشیر و زور بدانیم....
* بخشی از نامهای که برای یک دوست نگاشته بودم. درست 10سال پیش در چنین روزی.
0 نظر:
Post a Comment
خانه >>