Monday, November 20, 2006

جواب بر بخش نهائی موسیقی در عزلت

قسمت دوم جواب آقای علیرضا مرادی نویسنده­ی مقاله «موسیقی برای مردم»:

جناب آقای ریاضی
نویسنده محترم " موسیقی در عزلت" بخش نهایی
- متاسفانه بخش نهایی نقد جنابعالی هم قادر نشد گلی برسینه دیدگاههای افاضه شده در بخش ماقبل نهایی نوشته اتان بنشاند. براین اساس و نیز با توجه به اینکه فرموده اید ، خسته هم شده اید ، دیگر وقت شما را نمی گیرم جز آنکه حق خود می دانم چند نکته را برای آنها که نوشته دوم شما را خوانده اند ، یاد آوری کنم:
- مشکل " کسانی چون وزیری­ها، لطفی­ها، علیزاده­ها و ... " چیست که ایشان واهمه دارند با بردن نام آنها " متهم به تک ­بعدی نگریستن" شوند؟
- اینکه نویسنده محترم فرموده اند " چه بخواهیم و چه نه؛ رنگ مذهب در این نوع موسیقی بسیار نمایان است. مذهبی که خود بر روی آن شمشیر کشیده است! اما آش آن به این شوری هم که نویسنده نوشته نیست." دست کم در بخش نخست کاملا درست گفته اند ، اما کاش میزان شوری این آش را هم خود از سرصدق و فروتنی بیان می فرمودند. وانگهی اگر کسی بگوید موسیقی چه ربطی به مذهب باید داشته باشد ، ان شاء الله که کفر گویی نکرده است.
- اگر " وجه شادی آفرین موسیقی ایرانی( یادمان نرود که از موسیقی سنتی سخن می گفتیم و نه این که هر گاه قافیه تنگ می آید ، دست و دلبازانه موسیقی سنتی را با موسیقی ایرانی یکی تلقی کنیم) نه فقط در سماع صوفیان که در همه­ی انواع شادی­ها و پایکوبی­های مرسوم ریشه دارد. " ایشان بنده را ارشاد فرمایند که در کدام مراسم عروسی ایرانیان ( بعنوان یکی از قطعی ترین مظاهر "انواع شادی ها و پایکوبی های مرسوم " ایرانیان ) مثلا یک قطعه چهارگاه بدون کم و کاست ،آن هم به روایت مثلا میرزا عبدالله نواخته شده است؟امید وارم خیال نکنید که بنده در موسیقی سنتی به دنبال قر و قمیش هستم.
- جا به جا و نا به جا به کار بردن انواعی از موسیقی ایرانی اعم از موسیقی مقامی ، نواحی ، سنتی و سنگر گرفتن در پس این یک برای دفاع از آن یک ، نه تنها مشکلی را حل نمیکند بلکه عدم تفکیک آنها به مغشوش و مشوب شدن حیطه بحث می انجامد. تقلیل و خلاصه کردن موسیقی این سرزمین به موسیقی سنتی کار یک ایرانی دلسوز همچون ایشان نیست.بد نیست دراین گفته آقای فریدون ناصری کمی تامل شود: " یک عده می خواهیم همه موسیقی این سرزمین را از هبوط آدم ابوالبشر تا کنون به ردیف موسیقی ایرلنی بچسبانیم . حالا این ردیف موسیقی چیست؟ نظامی 140 اسم داده که امروز با بسیاری از آنها کاملا نا آشنا هستیم.بخشی از آنها را موسی خان که خدایش بیامرزد ، وارد ردیفش کرده و بعضی هم اصلا فراموش شده. قبلا 24 تا بوده ، بعدا 12 تا شد. الان هم هفت تا است.کمی بیشتر و کمی کمتر.اگر مقصود همینها باشد با این حساب البته حق به جانب آنهاست ، ما در این زمینه نه تنها پیشرفتی نداشته ایم ، بلکه عقب مانده ، شل ، کر و کور هستیم."
- اگر قرار باشد به گونه ای فرصت طلبانه تلاش های ارشمند استادانی چون علیرضا مشایخی یا علیزاده را به نفع تصور خود از موسیقی سنتی مصادره کنیم ، آنگاه سنگ روی سنگ بند نمی آید.چنین کاری بدان می ماند که طرفداران شعر دیروز ایران، کوشش های بزرگ مردی چون نیما را نمونه ای از کارهایی بدانند که " با دیدی بسیار نو "در راستای شعر گذشته ایران انجام شده است.در این زمینه مثال بسیار است.العاقل فی الاشاره !
- حتما ایشان بهتر از من می دانند که موسیقی سنتی ایران مبتنی بر بداهه نوازی است. این نکته همانقدر که خیال می شود مایه مباهات است ، نشانگر بدوی بودن آن نیز هست. مهمترین تفاوت دوران مدرن با دنیای ماقبل مدرن " خرد گرایی و تنظیم وجوه مختلف حیات بشری با تکیه بر طرحی عقلانی است" نه اینکه آنچه را به خیال خود دل تنگت می خواهد، دلی دلی کنی و نامش را موسیقی بگذاری.سخنم را با یادی از شادروان دکتر رضا کاویانی به پایان می برم که سال 1340 در کتاب خود "زیبایی : بحثی در مبانی هنر "چنین گفت: موسیقی ایرانی چند صدایی نیست.جمع چند صدا و هم آهنگ کردن آنها با هم فقط از عهده آن نوع موسیقی ساخته است که رشد کافی داشته باشد.همانطور که جامعه ای حکومت دموکراسی دارد که رشد کافی داشته باشد. جامعه ای که رشد کافی ندارد آنجا نیز فقط یک صدا حکومت می کند."
پ.ن: بعدا در رابطه با این­که روش مباحثه باید چگونه باشد تا طرفین را سودی عاید شود مطلبی خواهم نگاشت. روش جواب با سوال کاری از پیش نمی­برد. ایشان مشکلات بنیادینی در طرح صورت مساله داشتند که به آن­ها اشاره شده است. بهتر است ابتدا جواب سوالات مطروحه را بدهند سپس سوال جدیدی مطرح کنند. البته حق سوال کردن ایشان نیز برجای خود باقی­ست اما در جای خود!
علی­ایحال برخی از نظرات ایشان در خصوص درست نبودن سنگر گرفتن در پس الفاظ گونه­گون موسیقی ایران (به­طور عام) بحث درستی است. که خودم به آن معتقد و برای عدم خلط مبحث با تفکیک به آن­ها پرداخته­ام. اگر به دقت مقاله­ی نهائی خوانده شود به وضوح قابل مشاهده است که نگارنده موسیقی سنتی را با موسیقی دستگاهی یکی ندانسته و آن­جا که سخن از وجه شادی آفرین موسیقی است، موسیقی مقامی را شاخه­ای از تعریف موسیقی سنتی و نه دستگاهی به شمار آورده­ام. اگر دیدی چنان جزمی داشته باشیم، در سماع صوفیان که ایشان به آن شاره کرده­اند نیز هیچ­گاه از ردیف مرحوم میرزا عبدالله یک چهارمضراب را نمی­زنند که جماعت صوفی با آن سماع کنند! سخن چنان­چه اشاره کرده­اند فقط از «برداشت» است. ضمنا العاقل یکفی الاشاره و نه فی الاشاره!