چرا رابطه دوجنس مسالهای سياسی است؟
1- رابطهای به وسعت تاریخ.
رابطهی همراه با مهر دوجنس که ما آن را به اختصار «عشق» مینامیم، عمری به قدمت بشر دارد و جای شک نیست اما سخن بر سر قدمت رابطهی عشق است و سیاست. این مراوده نیز آن چنان کم سابقه و مدرن نیست. به گمان من از آن روز که فتح سرزمینی به دستور معشوق ِ فرماندهی لشگری صورت پذیرفت و تبعاتی چون ویرانی شهرها و قتلعام آدمی به دستور زنی که نقش معشوق را برای حاکم یا فرمانده بازی میکرد برجای گذاشت؛ این رابطه مدون شد. البته قانونی نوشته نشد اما بر لوح ضمیر اهل سیاست ثبت شد تا از آن عبرت بگیرند. در دورهی اسطوره و ماقبل تاریخ نیز فراوان از این لشگر کشیها و مناسبات فیمابین این دو داریم. از نمونههای موجود میتوان به اسطورهی رامایَنَه و یا توصیفاتی که از الهه شکتی میشود در هند و نمونهی تقلیل یافتهتر و انسانیتر داستان فرنگیس و سیاوش شاهنامهی حکیم توس است که نقش عشق در روابط سیاسی در آن هویداست.
2- سهگانهی عشق، سیاست و مذهب.
اگر بپذیریم که برخی از اهل مذهب دیدی کاملا منفی نسبت به عشقورزی دارند و با توصیفاتی که از آن میکنند این مساله را در زمرهی محرمات دینی قرار داده و میدهند تا جائی که در ادبیات مشحون از عشق و عاشقی ما فصل مهمی به تقابل با این گونه اندیشهها پرداخته شده، حال با قدرت گرفتن همین دینداران و سلطهی سیاسی ایشان میتوان به خوبی از رویکرد سیاسی به عشق سخن راند. فرض کنید مصداق این مصرع حضرت حافظ یکی از زمامداران مُلک شود آنجا که گفته: پشمینه پوش تندخو از عشق نشنیدست بو. ناگفته پیداست که ضدیت وی با عشق در رفتار اجتماعی و نحوهی قانونگذاری وی نیز تاثیر گذار است.
3- عشق و حرکت تودهها.
تاریخ تصوف برای زندگانی صوفیه از سه دیدگاه خالی نیست. گاه صوفیه برای زنده ماندن خویش در برابر حملات و شداید اجتماعی به حکام سیاسی منتسب یا متصل بودند یا آنچنان نفوذی در اذهان عامه داشتند که سلاطین وقت سعی در ایجاد رابطه با این قشر داشتند و یا خود در نقش راهبر سیاسی ظاهر شدند و علم مخالفت با حاکم را برپا کردند. مثال برای نمونهی اول بسیار است. از حافظ و مولوی تا کسانی چون نجمالدین رازی و... که همگی در پناه نیروی پشتیبان سیاسی بودند. برای بخش دوم نیز استمداد حاکمی چون محمود غزنوی از اهل عرفان و تصوف مشهور است و در زمانهای حاضر نیز نمونههایش کم نبودند. مثال برای آن بخشی از صوفیه که در پی حرکات سیاسی بودند و گاه بسیار موفق در رسیدن به خواستههای خود نیز بسیار است. تحرکات سیاسی اهل نقطه و حروفیون برای احقاق حق خود و خلاصی از بند حاکمان نمونههائی از جنبشهای آزادی خواه و دستمایه قرار دادن عرفان و تصوف در جنبش صفویه برای رسیدن به تاج و تخت شاهی نیز نمونهای از قیامهائی است که با اختلاط شور عرفانی و سودای سیاسی بوجود آمدند. اما در این میان نقش پر رنگ عشق از دو سو به وضوح قابل مشاهده است. صوفیه با قرائتی که از دین به دست دادند در طول زمان به طور مشخصی در جذب تودهها موفقتر از سایرین عمل کردند و عملا اصطلاحی همچون «دین توده ها» ناشی از نفوذ این دسته در ذهن عامه است. مثلا ایجاد شخصیتهای الهی و کاریزماتیک از اهل تصوف و دلبستگی و عشق توده به ایشان نیز در همین مقوله میگنجد. این از یک منظر. از منظری دیگر مراودات خود صوفیه نیز با شیخ/پیر/مراد خویش و آنچه که بنام ذوب در ولایت ولی در دستور کار مریدان است، عملا به پیر جنبهای سلطان گونه میدهد تا مریدان بیچون و چرا مطیع دستور مراد خود باشند و تخطی از این وجه نیز به اخراج مرید از حلقهی ارادت پیر را به دنبال دارد. چنین است که گاه مراد برای حذف کسی به راحتی دستور میداد و مریدان بدون لحظهای درنگ انجاماش میدادند. البته باید متذکر شد که این نوع از خشونت بیچون و چرا کاملا قابل تعمیم به روح تصوف نیست. شاخههای تصوف بیش از آنکه در پی قتل و خونریزی باشند، در پی حق داشتن کنجی امن برای سلوک باطنی خویش بودند. در زمانی این خشونتها نمود پیدا میکند که عامل سیاسی حاکم از دو وجه اول خروج و باعث رفتار سوم شود که همچنان که اشاره شد خود دو جنبه دارد.
نتیجه: سیاست در عشق دخیل بوده است و بالعکس. زیرا از سوئی سیاست، فرهنگ حاکم را بر جنبههای پنهان و آشکار مراودات افراد جامعه با هم تحمیل میکند و از سوی دیگر عشق گاه مناسبات سیاسی حاکم را تحت شعاع خویش قرار میدهد. گوئی این دو – عشق و سیاست – از حیث تاثیر و تاثر بر یکدیگر به مثال دو جنس عاشق و معشوق بودند و هستند. لاجرم همچنان که گاه عشق، مهر آفرین و گاه نفرتزا است این دو نیز گاه در کنار هم به ملایمت زیستهاند و گاه نفرت و به تبع آن خشونت را بر یکدیگر تحمیل کردهاند.
پ.ن. بعد نقد آنچنانی عبدی و لحن پرخاشکیش آشوری در ذیل مقالهی دکتر بهشتی معز هر بار که خواستم چیزی به بهانهی زمانه بنویسم بر خودم میلرزم و به چه کنم چه کنم میافتم. این هم حتما دلیل آن است که مخاطب زمانه افراد زیر سی سال هستند!
0 نظر:
Post a Comment
خانه >>