کارگاه آواز استاد شجریان هم با همهی نقاط ضعف و قدرت تمام شد. ما ماندیم و حجم عظیم تمرینها که باید به کارش ببندیم. خوشم آمد که شجریان اصل را بر گوش دادن و تکرار کردن گذاشت و نه تمرین صرف ردیف. تکنیکهای آوازی که باید از قبل از دورهی بلوغ در پسران و دختران شروع شود را با تاکید بسیاری گفت. مسلما خود را در این مرحله مدیون پدر میدانست. بعد از کلاس هم دغدغهام را به شجریان با نامهای رساندم و اشارهای دقیق به فرزندش همایون کردم و الخ.
Labels: موسیقی
3 نظر:
مبادکس چو من خسته مبتلای فراق
که عمر من همه بگذشت در بلای فراق
اگر به دست من افتد فراق را بکشم
با آب دیده دهم باز خونبهای فراق
کجا روم چه کنم حال دل گرا گوئم
که داد من بستانددهد جزای فراق
ز درد هجروفراقم دمی خلاصی نیست
خدایرا بستان داد و ده سزای فراق
فراق را به فراق تو مبتلا سازم
چنانکه خون بچکانم ز دیده های فراق
هر وقت خواستم میتونم اینجا باهات دردو دل کنم مگه نه؟
اینجا آرامش منه چون همیشه هست چه من باشم چه نباشم!
مینو
پس شما هم جزء اون 400 تا خواننده خوشبخت بودین؟ کاش بیشتر از این کارگاه بیشتر مینوشتید و اینکه نامهتون راجع به چی بود؟:)
زیتون
دوست عزیز نمیدانم چرا صفت "خوشبخت" را برای کسانی که در این کارگاه شرکت کردند به کار بردید! اما به صرف شرکت در این جلسه هم کسی به خوشبختی نمیرسد. وقتی که مسئولیت باشد و آن همه تمرینها؛ باید که برعکس لفظ به کار گرفته شدهی شما، خود را زیر بار سنگینی حس کنیم که بر دوشمان نهادند. ضمنا من به شانس در این جلسه راه یافتم. آنجا به راحتی استعدادهای عظیم و نهفته شدهای را میتوانستیم دید که گویا فقط برای همین آواز ایرانی خلق شدند. کسانی که من در گوشه و کنار در زیر لب به زمزمه صدایشان را میشنیدم، بسیار احساس امید به فردای روشن آواز را در دلم روشن کرد. فقط خدا کند که شجریان آنها را زیر بال و پر خود چنانچه "باید" پرورش دهد. من به سالکان این راه امیدوار شدم اما ثابت قدم ماندن در این راه پرخطر روی دیگر سکه است.
دربارهی نامه هم بگویم که دغدغههای موسیقائی من و دوستانی که همانند من فکر میکنند کم نیست. میتوانید با کمی جستجو در آرشیو همین وبلاگ به نمونههای زیادی از این دست برخورد.
با احترام.
Post a Comment
خانه >>