نوروزنامه-2
در کنار بقیهی اسباب جشن قرار میدهند. بر روی کپیها، سوراخهایی ایجاد میشود و شاخههایی از گیاه ریحان و زلف لوتی* را در آن قرار میدهند و دور شاخهها را با دستمال ابریشمی سبز رنگی میپوشانند و در آخرین روز پنجهی هر سال و پیش از غروب آفتاب، همراه با هیزم، سبزه، تاس آب و چیزهای دیگر، جوانان، کوه و کپی ها را نیز به پشت بام می برند.
پس از آتش افروزی به هنگام سپیده دم روز اول سـال و پـس از آن کـه به نمـاد
بدرقه کردن روان درگذشتگان، آب و آویشن در اطراف بام خانه می ریزند یکی از کپیها را در کنار ششه (سبزه) و شاخههای گیاه موُردِ بالای بام، باقی میگذارند. سپس پسرانی که کوه را به بالای بام خـانه بـرده بودند مقـداری آتـش سـرخ را از زیـر خاکستر بیرون میآورند و آنرا در جای ویژه کوه میگذارند. دختران نیز کپیها را از بالای بامها با خود به پایین میآورند. آنان دستمال سبز ابریشمی را از روی کپی باز میکنند و به جای روسری، بر سر خود میبندند و با این کار سبز بختی را در سال نو برای خود آرزو میکنند. پسران، آتش درون کوه خود را که کندر و چوب سندل بر آن نهاده اند تا بوی خوش آن پرآکنده شود را به آدریان یا سالن عمومی زرتشتیان روستای شریف آباد میبرند، و به آتشبند که مسئول آتش ِ آتشکده است میسپارند تا آتش آنرا به جایگاه آتش آدریان منتقل نماید. آنان کوهی خالی شده را با خود به میدانی درکنار آدریان روستا میآورند تا در مسابقهی کوه وکپی شکستن شرکت کنند. هر نفر،
با نفر دیگر در مسابقهای؛ نخست کوهها و سپس کپیها را به هم میزنند تا یکی از آنها شکسته شود. کسی که کوه یا کپی او سالم میماند با دیگری مبارزه خواهد کرد. در پایان این مسابقه یکی از کپیها و یکی از کوهها که محکمتر و اساسیتر ساخته شده است همچنان سالم میماند. در نتیجه، صاحب آنرا برنده معرفی و به دیگران اعلام میکنند، بدین سان زرتشتیان مراسم سنتی و آیینی خود را از جشن نوروز در هر سال خورشیدی یا سرور و شادمانی آغاز میکنند و در پایان سال، با برگزاری مراسم گاهنبار همس پت میدیم، بار دیگر با مهر و شادی، به میزبانی فروهرها میروند و آن را به جشن نوروز سال دیگر پیوند میزنند.
* بوتهای که گل آن قرمز مخملی و شبیه تاج خروس است. به آن زلف عروس هم می گویند اما در گویش زرتشتیان شریف آباد «زلف لوتی » نام دارد.
منابع این نوشتار:
2- جشنهای ایران باستان. هاشم رضی.
3- از نوروز تا نوروز. موبد کورش نیکنام.
4- جشنهای آب. هاشم رضی.
- ادامه دارد
1 نظر:
سلام.دوست بزرگوار.خوبین؟ببخشید این شعر ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه و بانگ موذن مرا کشد به مسجد با چه نامی و در کدام سایت و کجات قابل یافتن است؟از راهنمایی شما سپاسگذارم.متشکر
Post a Comment
خانه >>