شجریان را چه شد؟
حالا سالهاست که از استاد چیز جدیدی در خور نشنیدم. حتی کارهای منتشر شدهی آخرش با لطفی هم چنگی به دل نمیزد و اگر به یمن بازآفرینی تصنیفهای قدیمی برای نسلی که نشنیدهاند آنها را نبود، بهجاست که گفته شود: حیف اوقات که یکسر به بطالت برود. وقفهی طولانی شجریان با گروه علیزاده هم بر دلسردی امثال من تاثیر گذار بوده و خدا را شکر گوئی به آن خاتمه دادهاند.
جوابی که برای سوال ابتدای سخن یافتم هم چیزی نبود مگر اینکه بافت عجیب موسیقی سنتی اعم از دستگاهی و مقامی چنان است که عامل «نَفَس» بر آن تاثیری بسیار دارد. این « عامل نَفَس» نه همان قدرت حبس هواست که برخی برتری خواننده را به آن وابسته میدانند بلکه نَفَس اینجا یعنی «احاطهی تام و تمام داشتن بر عالم درون و معنا». اگر استاد ادبیات نیز باشی اما سرّ شعر را نیابی و یا فوق تکنیک نوازندگی باشی اما ارزش معنوی نت نت آنچه مینوازی را ندانی؛ کار یکصدا نمیشود. یکی نمیشود. علیزاده در تکنیک نوازندگی مثال بارزیست. اما دیدی وقتی بهتنهائی و بداهه مینوازد چه حسی دارد و چگونه نت به نت را بر جانت مینشاند؟ وقتی غم یکرنگ کردن گروه نداشته باشد سارش به تنهائی عجب دلنشین است. دو نفر که عالم جوانی و جویای نام بودن را طی کردهاند را دیدی چگونه به صحبت مشغولاند؟ وجود جوان خامی در کنار ایشان از یکدستی فضا میکاهد. به همین دلیل حضور همایون را در کنار پیران موسیقی روا نمیدانم. چرا که بعید میدانم از تربیت و سیر و سلوک پدر را در آنزمان که با پیران موسیقی میخواند، بهرهای داشته باشد. شجریان به گفتهی دوست و دشمن ره صدساله را یکشبه پیمود و لایق همنشینی با پیران شد. اما نه فقط قدرت درک عظیم و استعداد بیهمتای او در آموختن موسیقی برای این رهپیمائی کافی بود. عرصهی تربیت پدر که وی را از کودکی با مشایخ شهر و دیار همراه میکرد از طرفی و آموزشای معنوی وی بیگمان در رشد شخصیت محمدرضا از اوان کودکی تاثیری هنگفت داشته. کمبود رشد معنوی همایون در خلق آثارش مشهود است. صدای سازش معنویت ندارد. سوخته نیست. یا اگر دارد به لطف تاثیر الحان است. خودش بعید است که چیزی در چنتهی ابراز داشته باشد. دلبستن شجریان نیز به وی بی تامین این وجه در کنار آموزش سختگیرانه؛ کاری از پیش نخواهد برد.
Labels: موسیقی
6 نظر:
نظر جالب و قابل توجهی هستش...تا حالا از این دید بهش نگاه نکرده بودم. من هم مدت هاست که اون شور و حال جادویی رو توی آوازهای شجریان پیدا نمی کنم.
اومدم یک جواب سفت و سخت بدم به این نظر 100 % غلط اما دیدم فایده نداره چون انگار ذهن منجمده، اصلا به سلیقه هنری نویسنده شک دارم که نفهمیده شجریان کارش از قبل بهتر شده. برو بازم همنوا با بم رو گوش کن.
تعجب می کنم از چنين قلم قوی و اين چنين نقد خامی. دوست من چقدر در مورد اين آثار تحقيق و جستجو کردی که چنين بی مهابا کارهای اخير استاد رو زيز سوال می بری. کدام موسيقی شناسی شب سکوت کوير رو کاری ضعيف معرفی کرده. آيا به دانش موسيقی خود استاد هم شک داری که می گويد شب سکوت کوير يکی از بهترين آثارش است؟ تکنيک های به کار رفته در بی تو به سر نمی شود هم قابل چشم پوشي است؟ سوال و جوابهای زمستان است چطور؟و...
فکر می کنم شما به جای يک نقد شايسته با اين مساله سليقه ای برخورد کردی. خيلی های ديگر رو هم می شناسم که مثل شما آثار قديمی استاد رو بيشتر می پسندند. شايد بهتر بود شما هم فقط به ذکر اين مساله بسنده می کرديد يا بيشتر در اين زمينه تحقيق می کرديد.
من هم موافقم شاید درست نباشه مقایسه کرد اما نمی دونم چرا همه هنرمندان وقتی به دوره اوج خودشون رو طی می کنن یه دفعه سبکشون رو عوض می کنن خراب می کنن نه اینکه کارهای جدید شجربان رو نشه گوش داد ولی خوب مثلا نمیشه مثل کارهای قدیمی مثل آستان جان یا سر عشق و ... هزاران بار گوش دادش بازم سیر نشد.
حتی همین کنسرت آخر که در وزارت کشور بود آنچنان چنگی به دل من نزد.
1-
شب سکوت کویر فقط گناهش این است که دیر منتشر شد وگرنه محصولی است قدیمی تر از تاریخ انتشار و از حیث زمان به دوره ی کار استاد با گروه آوا بر می گردد نه 5-4 سال اخیر. بنابرین در حوزه ی زمانی انتقادهائی که عرض شد قرار ندارد.
2-
جان مطلب را نگرفته اید عزیزان. درد من در گم شدن گوهر معنویت در آثار استاد بود و حسی که دیگر نیست. بخش عمده ی انتقاد را هم به همایون داشتم و نه حضرت استاد.
3-
آیا می خواهید زیباتر از سوال و جواب های «زمستان است» که در همان مایه ی «داد و بیداد» ابداعی است را نیز به شما یاد آوری کنم؟ کاست «راز نو» بی شک تمام آنچه باید گفته می شد را گفته است و خواننده اش نیز استاد و همایون نیستند. اتفاقا اگر خوب گوش بدهید متوجه می شوید که شجریان در این کاست کار خود را می کند و علیزاده نیز هم. شجریان طبق سنت 200ساله ی اخیر آنچه باید جواب بدهد را جواب ساز می دهد و نه آنچه علیزاده ی نوپرداز می خواهد. قصه دراز است در این باب. اگر فرصتی بود و عمری به آن مفصلا خواهم پرداخت.
Indeed. I think you noted the right point. Please read also my new article:
َمروری بر آثار عالیم قاسیموف با نگاهی به مساله ی سنت در موسیقی ایران Alim Qasimov, An anthology
http://erfaningenia.multiply.com/music/item/282
Post a Comment
خانه >>