از شهر تهران اگر به سمت اصفهان حرکت کنی و در دشتهائی که فاصلهی زمین تا آسمان زیاد نمینماید؛ طی طریق کنی، لاجرم در بین راه به "سه راهی سلفچگان" میرسی که انتخاب مسیر حرکت به سمت مقصد اصفهان را در چند گزینه میبینی. راه خمین، راه گلپایگان یا راه کمربندی. اگر راه دیگری هست من نرفتم و نمیدانم!
در دلت هست که در بین راه غیر کویر زیبا، آبی هم ببینی و تفرجگاهی کوهستانی هم بیابی پس راه گلپایگان و خوانسار را برمیگزینی که از کویر اولی به منطقهای برسی که چون نگینی در دل بیابان خشک خودنمائی میکند. شهری سرسبز با آب و هوائی کوهستانی. پر از چشمهسار و درختهای گونهگون. شهر لالههای سرنگون "اشک مریم".
خوانسار در ۱۳۵ كيلومتری استان اصفهان قرار دارد. اين شهرستان در دامنه كوه های زاگرس شرقی در دره باريكی در دامنه كوه های قبله و گلستانكوه واقع شده است. از طرف شمال به گلپايگان و از جنوب به فريدن محدود می شود که قدمتش را به بیش از هزار سال میرسانند.
در افسانهها وجه تسمیهی خوانسار را که به زبان محلی "خو-سار" یا عامیانهتر "خونسار"ش میخوانند مربوط به ساربانی دانستهاند که گویا اشرار خونش را به ناحق بر زمین ریختهاند و از آن است که این شهر لاله پرور شد و شد خونسار.
زبان مردمانش راه به فارسی قدیم (دَری و پهلوی) میبرد. با شیوهی ادای مخصوص به خود که منحصر بفرد است و بر شیرنی زبانش افزوده است. به طور مثال میتوان نوع گویش و زبانشان را نزدیک به زبان دوبیتی های فهلوی حضرت باباطاهر دانست که لری قدیم است.
به سرچشمهی خوانسار که بروی؛ در یک نقطه گویا عرفان و فقه را میبینی که به هم رسیدند و هیچکدام جای دیگری را تنگ نکردهاند. مقبرهی پیر خوانسار که مدفن "سید صدرالدين حسيني" پايه گذار مذهب تشيع (از اصفهان تا اراك و از بروجرد تا خوزستان) در قرن ششم هجری است گویا مشایخ و پیران و فقیهی چون "شهید ثانی" را نیز در خود جای داده است. خاکش عجیب متبرک است! چشمهای بس پاک درست از زیر بقعه میگذرد که هیچگاه برکتش را از مردم دریغ نکرده است. چشمهاش هم درویشی است آخر
!
اینجا را در زمانی نهچندان دور "دارالمومنین" هم میگفتند. اما کیست که صدای ادیب و محمودی خوانساری را نشنیده باشد؟ اینجا صدای خوش هنوز هم بسیار مییابی. خوانسار اهل نظر فراوان داشت. همچو جناب "سید محمد تقی غضنفری" عارف کامل، که نماز پدرم را در طفولیتش میخرید برای امواتی که نماز قضا داشتند، با آنکه پدر هنوز به سن تکلیف شرعی نرسیده بود اما میدانست چه میکند که اهل نظر بود و....
به اصفهان نمیرسی و همینجا اتراق میکنی. اینجا خوانسار است. خانهی پدری.